با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Resume

rɪˈzuːm ˈrezəmeɪ rɪˈzjuːm ˈrezjuːmeɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    resumed
  • شکل سوم:

    resumed
  • سوم شخص مفرد:

    resumes
  • وجه وصفی حال:

    resuming
  • شکل جمع:

    resumes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adverb C1
    حاصل، خلاصه، چکیده کلام، ادامه یافتن، از سرگرفتن، دوباره به‌دست آوردن، باز یافتن
  • verb - transitive adverb
    از سر گرفتن، خلاصه تجربیات
    • - She resumed her former job.
    • - شغل سابق خود را دوباره بدست آورد.
    • - We resumed our overcoats.
    • - پالتوهای خود را دوباره پوشیدیم.
    • - to resume one's seat
    • - صندلی خود را دوباره اشغال کردن
    • - Please resume reading.
    • - لطفاً به خواندن ادامه بدهید.
    • - Arianne sat down and resumed her work.
    • - آرین نشست و کار خود را دنبال کرد.
    • - After a short rest, we resumed our trip.
    • - پس از کمی استراحت به سفر خود ادامه دادیم.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد resume

  1. verb begin again
    Synonyms: assume again, carry on, come back, continue, go on, go on with, keep on, keep up, occupy again, pick up, proceed, reassume, recapitulate, recommence, recoup, regain, reinstitute, reoccupy, reopen, repossess, restart, retake, return to, take back, take up
    Antonyms: finish, halt, stop
  2. noun outline of experience
    Synonyms: abstract, bio, biography, curriculum vitae, CV, digest, epitome, précis, recapitulation, review, rundown, sum, summary, summation, summing-up, synopsis, vita, work history

ارجاع به لغت resume

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resume» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resume

لغات نزدیک resume

پیشنهاد بهبود معانی