با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Resume

rɪˈzuːm ˈrezəmeɪ rɪˈzjuːm ˈrezjuːmeɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    resumed
  • شکل سوم:

    resumed
  • سوم‌شخص مفرد:

    resumes
  • وجه وصفی حال:

    resuming
  • شکل جمع:

    resumes

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (noun): résumé

در انگلیسی بریتانیایی به‌جای résumé از CV استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive formal C1
ادامه دادن، دوباره شروع کردن، از سر گرفتن، از نو آغاز کردن، دوباره به دست آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- After a short rest, we resumed our trip.
- پس از کمی استراحت به سفر خود ادامه دادیم.
- She resumed her former job.
- شغل سابق خود را دوباره بدست آورد.
- Please resume reading.
- لطفاً به خواندن ادامه بدهید.
- Arianne sat down and resumed her work.
- آرین نشست و کار خود را دوباره شروع کرد.
verb - transitive formal
برگشتن، بازگشتن
- to resume one's seat
- به صندلی خود دوباره بازگشتن
- They decided to resume negotiations after the holiday.
- آن‌ها تصمیم گرفتند پس‌از تعطیلات، به مذاکرات برگردند.
noun countable formal
خلاصه، چکیده
- A well-organized résumé can make a lasting impression.
- یک خلاصه‌ی سازماندهی‌شده می‌تواند تاثیری ماندگار بگذارد.
- Make sure your résumé is error-free and well-organized.
- اطمینان حاصل کنید که خلاصه‌ی شما بدون خطا و به‌خوبی سازماندهی‌شده است.
noun countable
انگلیسی آمریکایی رزومه، کارنامک
- She submitted her résumé along with the job application.
- او رزومه‌ی خود را همراه با درخواست کار ارسال کرد.
- The recruiter reviewed her résumé for any possible matches.
- استخدام‌کننده رزومه‌ی او را برای هر مسابقه‌ی احتمالی بررسی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resume

  1. verb begin again
    Synonyms: assume again, carry on, come back, continue, go on, go on with, keep on, keep up, occupy again, pick up, proceed, reassume, recapitulate, recommence, recoup, regain, reinstitute, reoccupy, reopen, repossess, restart, retake, return to, take back, take up
    Antonyms: finish, halt, stop
  2. noun outline of experience
    Synonyms: abstract, bio, biography, curriculum vitae, CV, digest, epitome, précis, recapitulation, review, rundown, sum, summary, summation, summing-up, synopsis, vita, work history

ارجاع به لغت resume

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resume» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resume

لغات نزدیک resume

پیشنهاد بهبود معانی