فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Resume

rɪˈzuːm ˈrezəmeɪ rɪˈzjuːm ˈrezjuːmeɪ

گذشته‌ی ساده:

resumed

شکل سوم:

resumed

سوم‌شخص مفرد:

resumes

وجه وصفی حال:

resuming

شکل جمع:

resumes

توضیحات:

شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (noun): résumé

در انگلیسی بریتانیایی به‌جای résumé از CV استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive formal C1

ادامه دادن، دوباره شروع کردن، از سر گرفتن، از نو آغاز کردن، دوباره به دست آوردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

After a short rest, we resumed our trip.

پس از کمی استراحت به سفر خود ادامه دادیم.

She resumed her former job.

شغل سابق خود را دوباره بدست آورد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Please resume reading.

لطفاً به خواندن ادامه بدهید.

Arianne sat down and resumed her work.

آرین نشست و کار خود را دوباره شروع کرد.

verb - transitive formal

برگشتن، بازگشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

to resume one's seat

به صندلی خود دوباره بازگشتن

They decided to resume negotiations after the holiday.

آن‌ها تصمیم گرفتند پس‌از تعطیلات، به مذاکرات برگردند.

noun countable formal

خلاصه، چکیده

A well-organized résumé can make a lasting impression.

یک خلاصه‌ی سازماندهی‌شده می‌تواند تاثیری ماندگار بگذارد.

Make sure your résumé is error-free and well-organized.

اطمینان حاصل کنید که خلاصه‌ی شما بدون خطا و به‌خوبی سازماندهی‌شده است.

noun countable

انگلیسی آمریکایی رزومه، کارنامک

She submitted her résumé along with the job application.

او رزومه‌ی خود را همراه با درخواست کار ارسال کرد.

The recruiter reviewed her résumé for any possible matches.

استخدام‌کننده رزومه‌ی او را برای هر مسابقه‌ی احتمالی بررسی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resume

  1. verb begin again
    Synonyms:
    restart continue go on recommence proceed return to carry on reopen take up keep on pick up reassume regain repossess retake come back keep up take back reoccupy assume again recapitulate reinstitute recoup occupy again
    Antonyms:
    stop halt finish
  1. noun outline of experience
    Synonyms:
    summary synopsis abstract recapitulation sum rundown digest review précis summation summing-up bio biography CV curriculum vitae vita work history

ارجاع به لغت resume

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resume» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resume

لغات نزدیک resume

پیشنهاد بهبود معانی