آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Sum

    sʌm sʌm

    گذشته‌ی ساده:

    summed

    شکل سوم:

    summed

    سوم‌شخص مفرد:

    sums

    وجه وصفی حال:

    summing

    شکل جمع:

    sums

    معنی sum | جمله با sum

    noun countable B1

    حاصل جمع، مجموع، مبلغ، روی هم

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    a huge sum

    مبلغ هنگفت

    He received occasional sums of money.

    گاه و بیگاه مبالغی پول دریافت می‌کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a sum of fifty dollars

    مبلغ پنجاه دلار

    if all the sums for armaments were used to build libraries ...

    اگر همه‌ی وجوه مختص تسلیحات برای ساختن کتابخانه به‌کار می‌رفت ...

    The sum of 5 and 7 is 12.

    حاصل جمع 5 و 7 دوازده است.

    In their sum, his talents approached genius.

    استعدادهای او به‌طور سرجمع سر به نبوغ می‌زد.

    History is not merely a sum of events.

    تاریخ تنها مجموعه‌ای از رویدادها نیست.

    to preserve the sum of human knowledge

    حفظ همه‌ی دانش انسانی

    noun countable

    خلاصه، مختصر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    In sum, we were badly defeated.

    خلاصه شکست سختی خوردیم.

    The sum of his criticisms is as follows.

    خلاصه‌ی انتقادات او به قرار ذیل است.

    verb - transitive

    حساب کردن، با هم جمع کردن

    to sum a column of figures

    ستون ارقام را جمع زدن

    All costs should be carefully summed.

    کلیه‌ی هزینه‌ها باید با‌ دقت جمع‌ زده شوند.

    verb - transitive

    مختصر و موجز کردن، خلاصه نمودن

    He summed up his views in a few words.

    نظریات خود را در چند کلمه خلاصه کرد.

    I summed up the situation at a glance.

    با یک نظر اجمالی به وضعیت پی بردم.

    verb - intransitive

    بالغ شدن بر، سرزدن به، رسیدن به

    costs that sum into the thousands

    هزینه‌هایی که به چندین‌ هزار می‌رسد

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sum

    1. noun total
      Synonyms:
      amount aggregate value worth mass body bulk whole entirety gross quantity score tally reckoning summary résumé synopsis summation totality system entity structure epitome works integral
      Antonyms:
      part fraction

    Phrasal verbs

    sum up

    خلاصه کردن، جمع‌بندی کردن، به اختصار بیان کردن

    نمایانگر بودن، نشان‌دهنده‌ی چیزی بودن، مظهر چیزی بودن، بیانگر ویژگی‌های چیزی بودن

    قضاوت کردن، ارزیابی کردن، سنجیدن، نتیجه‌گیری کردن (به‌سرعت)

    جمع‌بندی نهایی کردن، بیان کردن نکات اصلی پرونده، مرور کردن پرونده

    Collocations

    in sum

    به‌طور‌خلاصه، باری، خلاصه

    sum total

    جمع کل، سرجمع، مجموع

    سوال‌های رایج sum

    گذشته‌ی ساده sum چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sum در زبان انگلیسی summed است.

    شکل سوم sum چی میشه؟

    شکل سوم sum در زبان انگلیسی summed است.

    شکل جمع sum چی میشه؟

    شکل جمع sum در زبان انگلیسی sums است.

    وجه وصفی حال sum چی میشه؟

    وجه وصفی حال sum در زبان انگلیسی summing است.

    سوم‌شخص مفرد sum چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sum در زبان انگلیسی sums است.

    ارجاع به لغت sum

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sum

    لغات نزدیک sum

    • - sultry
    • - sulu
    • - sum
    • - sum check
    • - sum of products
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.