گذشتهی ساده:
summedشکل سوم:
summedسومشخص مفرد:
sumsوجه وصفی حال:
summingشکل جمع:
sumsحاصل جمع، مجموع، مبلغ، روی هم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
a huge sum
مبلغ هنگفت
He received occasional sums of money.
گاه و بیگاه مبالغی پول دریافت میکرد.
a sum of fifty dollars
مبلغ پنجاه دلار
if all the sums for armaments were used to build libraries ...
اگر همهی وجوه مختص تسلیحات برای ساختن کتابخانه بهکار میرفت ...
The sum of 5 and 7 is 12.
حاصل جمع 5 و 7 دوازده است.
In their sum, his talents approached genius.
استعدادهای او بهطور سرجمع سر به نبوغ میزد.
History is not merely a sum of events.
تاریخ تنها مجموعهای از رویدادها نیست.
to preserve the sum of human knowledge
حفظ همهی دانش انسانی
خلاصه، مختصر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In sum, we were badly defeated.
خلاصه شکست سختی خوردیم.
The sum of his criticisms is as follows.
خلاصهی انتقادات او به قرار ذیل است.
حساب کردن، با هم جمع کردن
to sum a column of figures
ستون ارقام را جمع زدن
All costs should be carefully summed.
کلیهی هزینهها باید با دقت جمع زده شوند.
مختصر و موجز کردن، خلاصه نمودن
He summed up his views in a few words.
نظریات خود را در چند کلمه خلاصه کرد.
I summed up the situation at a glance.
با یک نظر اجمالی به وضعیت پی بردم.
بالغ شدن بر، سرزدن به، رسیدن به
costs that sum into the thousands
هزینههایی که به چندین هزار میرسد
خلاصه کردن، جمع بستن، سرجمع کردن
بهطورخلاصه، باری، خلاصه
جمع کل، سرجمع، مجموع
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sum» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sum