امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sum Up

American: ˈsəm ʌp British: sʌm ʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb B2
خلاصه کردن، جمع بستن، سرجمع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sum up

  1. verb form an opinion of; summarize
    Synonyms:
    sum close estimate digest review condense conclude total synopsize recapitulate examine epitomize size up put in a nutshell inventory get the measure of

ارجاع به لغت sum up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sum up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sum up

لغات نزدیک sum up

پیشنهاد بهبود معانی