Sumac

ˈsuːmæk ˈsuːmæk
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

چهار حالت نوشتاری دیگر این لغت sumach و shumac و soumak و sumak است ولی حالت نوشتار sumac رایج است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
گیاه‌شناسی درختچه‌ی سماق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The sumac is a beautiful addition to my garden.
- درختچه‌ی سماق جلوه‌ی زیبایی به باغم بخشیده است.
- The sumach near the playground provided shade for the children during hot summer days.
- درختچه‌ی سماق موجود در نزدیکی زمین بازی در روزهای گرم تابستان برای کودکان سایه را به ارمغان می‌آورد.
noun uncountable
غذا و آشپزی سماق
- The sumac is one of the items in the Haft-Seen Table.
- سماق یکی از اقلام سفره‌ی هفت‌سین است.
- Sumac has been used for centuries in traditional medicine as a natural remedy for skin ailments and inflammation.
- سده‌هاست که در طب سنتی از سماق به‌عنوان درمان طبیعی برای بیماری‌های پوستی و التهاب استفاده می‌شود.
- I added a sprinkle of sumach to my salad for a hint of tartness.
- مقدار کمی سماق به سالادم اضافه کردم تا کمی ترش شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sumac

  1. noun A shrub or tree of the genus Rhus (usually limited to the non-poisonous members of the genus)
    Synonyms: sumach, shumac

ارجاع به لغت sumac

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sumac» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sumac

لغات نزدیک sumac

پیشنهاد بهبود معانی