گذشتهی ساده:
estimatedشکل سوم:
estimatedسومشخص مفرد:
estimatesوجه وصفی حال:
estimatingشکل جمع:
estimatesتخمین زدن، برآورد کردن، ارزیابی کردن، حساب کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
Their loss is estimated at 30 million dollars.
خسارت آنها سی میلیون دلار برآورد شده است.
the estimated number of the guests
تعداد تخمینی مهمانان
برآورد، تخمین، حدس، ارزیابی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a rough estimate
یک برآورد تقریبی، یک تخمین کلی
an outside estimate
یک برآورد بسیار بالا، یک برآورد نامعقول
a rough estimate of the number of the killed
برآورد غیردقیق تعداد کشتهشدگان
according to my estimate
طبق برآورد من
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «estimate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/estimate