گذشتهی ساده:
totalledشکل سوم:
totalledسومشخص مفرد:
totalsوجه وصفی حال:
totallingشکل جمع:
totalsجمع، حاصل جمع، جمع کل
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
the total of our incomes
جمع درآمدهای ما
A total of twenty students came.
جمعاً بیست شاگرد آمدند.
Add up the final totals.
جمعهای نهایی را بههم بیفزایید.
کل، کلی (تعداد و سود و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
What is the total number of participants expected for the event?
تعداد کل شرکتکنندگان این رویداد چند است؟
the total cost of this project
هزینهی کل این طرح
کامل، مطلق، محض (جهل و تاریکی و سکوت و غیره)
a total defeat
شکست کامل
total darkness
تاریکی مطلق
جمع کردن، جمع زدن، جمع بستن
At the end of the fiscal year, the accountant totalled the company's earnings.
در پایان سال مالی، حسابدار سود شرکت را جمع کرد.
The teacher totalled the students' scores on the final exam.
معلم نمرات دانشآموزان در امتحان نهایی را جمع زد.
to total all of the expenditures
همهی هزینهها را جمع بستن
انگلیسی آمریکایی دربوداغون کردن (اتومبیل) (بهحدی که نتوان آن را تعمیر کرد)
He totalled his car in the accident last night.
توی تصادف دیشب ماشینش رو دربوداغون کرد.
The reckless driver totalled the parked car in seconds.
رانندهی شورتی توی چند ثانیه ماشین پارکشده رو دربوداغون کرد.
بهطور کامل خراب کردن، با خاک یکسان کردن
The storm totalled the small seaside town.
طوفان شهر کوچک ساحلی را با خاک یکسان کرد.
The hail totalled the crops.
تگرگ محصولات را بهطور کامل خراب کرد.
رسیدن به، بالغ شدن بر
Our debts totals a million dollars.
بدهیهای ما به یک میلیون دلار میرسد.
The cost of repairs will total more than we expected.
هزینهی تعمیرات بالغ بر آنچه انتظار داشتیم خواهد شد.
جمعاً، سرجمع
جمع کل، سرجمع، مجموع
عفو عمومی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «total» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/total