سراغ کسی رفتن (برای کمک گرفتن)
I need to run to my neighbor's house to borrow some sugar.
برای قرض گرفتن شکر باید سراغ همسایهام بروم.
When I heard the news, I immediately ran to my best friend for comfort.
با شنیدن این خبر فوراً برای آرام شدن سراغ بهترین دوستم رفتم.
(به مبلغ، اندازه، مقدار و... خاصی) رسیدن، ختم شدن، کشیده شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her collection of antique coins runs to over a thousand pieces.
مجموعهی سکههای عتیقهی او به بیش از هزار قطعه رسیده است.
The meeting ran to overtime due to unexpected discussions.
این جلسه بهدلیل بحثهای غیرمنتظره به وقت اضافه کشیده شد.
پول کافی داشتن
I wish I could run to that fancy restaurant.
ای کاش پول کافی برای آن رستوران شیک داشتم.
I would love to go out for dinner tonight, but I can't run to an expensive restaurant.
من دوست دارم امشب برای شام بیرون بروم، اما پول کافی برای یک رستوران گرانقیمت ندارم.
(شکار) جستجو کردن، (پس از جستجو) یافتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «run to» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/run-to