شکل جمع:
entiresتمام، درست، دستنخورده، بیعیب، مطلق، محض، خالص، یکپارچه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
entire freedom of choice
آزادی کامل در انتخاب
entire confidence
اطمینان کامل
entire ignorance
جهل مطلق
He was an entire stranger to her.
برای آن زن کاملاً غریبه بود.
the entire day
سرتاسر روز
She made careful notes on the entire proceedings.
از تمام آن جریان دقیقاً یادداشتبرداری کرد.
the entire nation
قاطبهی مردم، همهی ملت
The diamond was entire and not fractured.
آن الماس یکپارچه و بدون ترکخوردگی بود.
Here the river is entire but later it divides into three branches.
در اینجا رودخانه یکپارچه است؛ ولی بعداً به سه شاخه منشعب میشود.
The natives' language is entire, without any foreign admixtures.
زبان بومیان دستنخورده است و هیچگونه واژهی خارجی در آن وارد نشده است.
He succeeded in keeping his stamp collection entire and even to augment it.
او موفق شد که مجموعهی تمبر خود را بیکموکاست حفظ کند و حتی بر آن بیفزاید.
She managed to pass on her estate to her daughter entire.
موفق شد که اموال خود را یکجا به دختر خود انتقال بدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «entire» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entire