فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unified

ˈjuːnɪfaɪd ˈjuːnɪfaɪd

سوم‌شخص مفرد:

unifies

وجه وصفی حال:

unifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

هم‌پیمان، متحد، متفق، یکپارچه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a unified system of taxation

نظام یکپارچه‌ی مالیاتی

England and Scotland do not have a unified legal system.

انگلستان و اسکاتلند، نظام حقوقی یکپارچه ندارند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unified

  1. adjective united
    Synonyms:
    together combined one linked joined up collective allied consolidated cooperative affiliated pooled banded tied in undivided incorporated leagued

ارجاع به لغت unified

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unified» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unified

لغات نزدیک unified

پیشنهاد بهبود معانی