امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unified

ˈjuːnɪfaɪd ˈjuːnɪfaɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    unifies
  • وجه وصفی حال:

    unifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
هم‌پیمان، متحد، متفق، یکپارچه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a unified system of taxation
- نظام یکپارچه‌ی مالیاتی
- England and Scotland do not have a unified legal system.
- انگلستان و اسکاتلند، نظام حقوقی یکپارچه ندارند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unified

  1. adjective united
    Synonyms:
    affiliated allied banded collective combined consolidated cooperative incorporated joined up leagued linked one pooled tied in together undivided

ارجاع به لغت unified

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unified» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unified

لغات نزدیک unified

پیشنهاد بهبود معانی