جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Linked

American: ˈlɪŋkt British: lɪŋkt

معنی

پیوندیافته، پیوندی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد linked

verb connect, fasten, or put together two or more pieces

Synonyms:

connected joined combined coupled associated tied united involved grouped married bonded hooked fused unified conjoined melded compounded hitched banded concreted yoked chained contacted coursed conjugated coalesced wedded

adjective connected by a link, as railway cars or trailer trucks

Synonyms:

connected joined associated combined coupled

verb to come or bring together in one's mind or imagination

Synonyms:

associated connected correlated coupled identified bracketed

verb be or become joined or united or linked

Synonyms:

connected associated related joined combined united allied affiliated bound conjoined

Antonyms:

disconnected separated divided unfastened

verb to connect, relate, or associate:

Synonyms:

joined

ارجاع به لغت linked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «linked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/linked

لغات نزدیک linked

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!