آیکن بنر

لیست کامل روزها، ماه‌ها و فصل‌ها به انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر معادل سپتامبر)

روز، ماه‌ و فصل انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر= سپتامبر)

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

معنی married به فارسی

ˈmærid ˈmærid

معنی married | جمله با married

adjective A2

متأهل، همسردار، شوهردار (زن)، زن‌دار (مرد)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

She is a dedicated married woman who puts her family first.

او زن متاهل فداکاری است که خانواده‌ی خود را در اولویت قرار می‌دهد.

The married man always wears his wedding ring.

مرد زن‌دار حلقه‌ی ازدواجش را همیشه در دست دارد.

adjective

مربوط به ازدواج، مربوط به زناشویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

married life

زندگی زناشویی

The newlyweds enjoyed their first days of married bliss.

تازه‌ازدواج‌کرده‌ها از نخستین روزهای شادکامی ازدواجشان لذت بردند.

adjective

هم‌بسته، هم‌پیوند، هم‌آمیخته، پیوسته، متحد

The two organizations formed a married partnership to advocate for social justice.

این دو سازمان برای حمایت از عدالت اجتماعی شراکت پیوسته‌ای را تشکیل دادند.

married countries

کشورهای هم‌بسته

noun countable

شخص ازدواج‌کرده، آدم همسردار

Young marrieds moving into their first home.

جوانان ازدواج‌کرده به اولین خانه‌ی خود نقل‌مکان کردند.

young marrieds

جوانان همسردار

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد married

  1. adjective of, relating to, or typical of marriage
    Synonyms:
    marital wedded nuptial conjugal matrimonial spousal connubial united mated espoused living in the married state given in marriage in the state of matrimony joined in holy matrimony hymeneal
    Antonyms:
    unmarried single unwedded
  1. verb join
    Synonyms:
    combined connected joined linked associated united coupled unified melded conjoined spliced mated wedded espoused given pledged hitched coalesced conjugated yoked compounded concreted
    Antonyms:
    separated divorced annulled
  1. verb take in marriage
    Synonyms:
    wedded tied hitched mated espoused conjoined spliced
    Antonyms:
    divorced rejected

لغات هم‌خانواده married

سوال‌های رایج married

معنی married به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «married» در زبان فارسی به «متأهل» یا «ازدواج‌کرده» ترجمه می‌شود.

این صفت برای توصیف فردی به‌کار می‌رود که در یک پیوند رسمی یا قانونی با شخص دیگری قرار دارد و زندگی مشترک خود را آغاز کرده است. «married» تنها یک وضعیت اجتماعی نیست، بلکه نشان‌دهنده‌ی تعهد، مسئولیت و وابستگی متقابل میان دو نفر است. این حالت اغلب با مفاهیمی مانند همکاری، همراهی، حمایت متقابل و شکل‌گیری خانواده همراه است و نقش مهمی در ساختار اجتماعی و روابط انسانی ایفا می‌کند.

ازدواج و وضعیت «married» دارای پیامدها و مسئولیت‌های متعددی است. فرد متأهل معمولاً باید نیازها و خواسته‌های همسر خود را در نظر بگیرد و تعادل میان زندگی شخصی و مشترک را حفظ کند. این وضعیت باعث می‌شود افراد مهارت‌های ارتباطی، حل اختلاف، صبر و انعطاف بیشتری در روابط خود پیدا کنند. علاوه‌بر این، «married» بودن با امنیت عاطفی، پشتیبانی روانی و گاه حمایت اقتصادی نیز همراه است که به فرد کمک می‌کند در مسیر زندگی پایدارتر و مطمئن‌تر حرکت کند.

از منظر فرهنگی و اجتماعی، «married» بودن در جوامع مختلف بار معنایی و اهمیت ویژه‌ای دارد. در بسیاری از فرهنگ‌ها، ازدواج نماد بلوغ، مسئولیت‌پذیری و ایجاد خانواده است و فرد متأهل به عنوان عضوی مسئول در جامعه شناخته می‌شود. این وضعیت همچنین باعث شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی گسترده‌تر و افزایش تعاملات میان خانواده‌ها می‌شود. در برخی فرهنگ‌ها، مراسم و جشن‌های ازدواج اهمیت اجتماعی و هنری بالایی دارند و به شکل‌گیری هویت فردی و خانوادگی کمک می‌کنند.

وضعیت «married» همچنین می‌تواند تاثیرات روانی و شخصیتی مهمی داشته باشد. زندگی مشترک چالش‌ها و فرصت‌های یادگیری بسیاری فراهم می‌کند و افراد را وادار به رشد شخصی، مدیریت تعارض و تعامل مؤثر می‌نماید. تجربه‌ی همکاری و همزیستی در زندگی زناشویی می‌تواند موجب افزایش مهارت‌های ارتباطی و تقویت احساس همدلی و احترام متقابل شود و زمینه‌ساز ثبات عاطفی و رضایت از زندگی گردد.

«married» بودن نمادی از تعهد، ارتباط عمیق و شکل‌گیری زندگی مشترک است. این وضعیت، فراتر از یک قرارداد قانونی یا رسمی، بیانگر همزیستی، حمایت و رشد متقابل دو انسان است. فرد متأهل با پذیرش مسئولیت‌ها و فرصت‌هایی که ازدواج فراهم می‌کند، مسیر زندگی خود را با مشارکت و همراهی همسرش شکل می‌دهد و به ایجاد پایه‌های پایدار برای خانواده و جامعه کمک می‌کند.

ارجاع به لغت married

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «married» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/married

لغات نزدیک married

پیشنهاد بهبود معانی