فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unmarried

ˌʌnˈmærid ˌʌnˈmærid

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

مجرد، غیرمتأهل، بی‌همسر، ازدواج‌نکرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Unmarried individuals often face different societal expectations.

افراد مجرد معمولاً با انتظارات اجتماعی متفاوتی روبه‌رو هستند.

He has always preferred to remain unmarried and focus on his career and personal growth.

او همیشه ترجیح داده است که غیرمتأهل بماند و بر شغل و رشد شخصی‌اش تمرکز کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unmarried

  1. adjective a person who is not currently married
    Synonyms:
    single unwed unattached eligible bachelor spouseless uncoupled unwedded wifeless husbandless widowed
    Antonyms:
    married wed

ارجاع به لغت unmarried

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmarried» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unmarried

لغات نزدیک unmarried

پیشنهاد بهبود معانی