امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unmarried

ˌʌnˈmærid ˌʌnˈmærid
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
مجرد، غیرمتأهل، بی‌همسر، ازدواج‌نکرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Unmarried individuals often face different societal expectations.
- افراد مجرد معمولاً با انتظارات اجتماعی متفاوتی روبه‌رو هستند.
- He has always preferred to remain unmarried and focus on his career and personal growth.
- او همیشه ترجیح داده است که غیرمتأهل بماند و بر شغل و رشد شخصی‌اش تمرکز کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unmarried

  1. adjective a person who is not currently married
    Synonyms:
    single unmarried unwed unattached eligible bachelor spouseless uncoupled unwedded wifeless husbandless widowed
    Antonyms:
    married wed

ارجاع به لغت unmarried

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmarried» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unmarried

لغات نزدیک unmarried

پیشنهاد بهبود معانی