آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Unmask

ʌnˈmæsk ʌnˈmɑːsk

معنی unmask | جمله با unmask

verb - transitive adverb

نقاب برداشتن از، چیزی را آشکار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The spy was unmasked by his wife.

هویت واقعی آن جاسوس توسط زنش فاش شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد unmask

  1. verb reveal
    Synonyms:

ارجاع به لغت unmask

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmask» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unmask

لغات نزدیک unmask

پیشنهاد بهبود معانی