فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unmatched

ˌʌnˈmætʃt ˌʌnˈmætʃt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    بی‌همتا، بیتا
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unmatched

  1. adjective Without equal or rival
    Synonyms: matchless, nonpareil, peerless, incomparable, unrivaled, odd, unparalleled, unequaled, unique, alone, only, singular, unexampled, one, supreme, one-and-only, unmated, unrivalled, unmatchable, unpaired

لغات هم‌خانواده unmatched

ارجاع به لغت unmatched

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmatched» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unmatched

لغات نزدیک unmatched

پیشنهاد بهبود معانی