فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unmatched

ˌʌnˈmætʃt ˌʌnˈmætʃt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal

بی‌همتا، بیتا، بی‌نظیر، منحصربه‌فرد، یگانه، خاص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Her talent for painting is unmatched in the entire community.

استعداد او برای نقاشی در کل جامعه بی‌همتا است.

His dedication to his work is unmatched, inspiring everyone around him.

فداکاری او به کارش بی‌نظیر است و الهام‌بخش تمام اطرافیانش است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unmatched

  1. adjective without equal or rival
    Synonyms:
    unique only one incomparable unrivaled unequaled unparalleled matchless peerless singular unrivalled nonpareil unexampled supreme one-and-only alone unpaired unmated unmatchable odd

لغات هم‌خانواده unmatched

  • verb - transitive
    match

ارجاع به لغت unmatched

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmatched» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unmatched

لغات نزدیک unmatched

پیشنهاد بهبود معانی