نامناسب، فاقدصلاحیت، نابجا، ناشایسته، نادرست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Samaneh felt his tone was unmeet for the seriousness of the matter.
سمانه احساس کرد لحن او نسبت به جدیت موضوع، نامناسب بود.
It would be unmeet to speak of joy at a time of mourning.
در زمان عزاداری، سخن گفتن از شادی نابجا خواهد بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unmeet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unmeet