آخرین به‌روزرسانی:

Unmeet

ənˈmiːt ˈʌnˈmiːt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

نامناسب، فاقد‌صلاحیت، نابجا، ناشایسته، نادرست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Samaneh felt his tone was unmeet for the seriousness of the matter.

سمانه احساس کرد لحن او نسبت به جدیت موضوع، نامناسب بود.

It would be unmeet to speak of joy at a time of mourning.

در زمان عزاداری، سخن گفتن از شادی نابجا خواهد بود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت unmeet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmeet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unmeet

لغات نزدیک unmeet

پیشنهاد بهبود معانی