گذشتهی ساده:
matchedشکل سوم:
matchedسومشخص مفرد:
matchesتطبیقی، منطبق، جور، لنگه، جفت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The lamps all had matching purple shades.
همهی لامپها حبابهای همسان بنفش داشتند.
matching sets of cups and plates
مجموعه فنجان و بشقابهای منطبق
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «matching» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/matching