صفت تفضیلی:
more analogousصفت عالی:
most analogousمشابه، قابل قیاس، شبیه، همانند، همنوع، متشابه، نظیر، قیاسپذیر، همسنگ، قابل سنجش، همتراز، همارز
His reasoning was analogous to that of a well-known philosopher from the past.
استدلال او همانند استدلال یک فیلسوف مشهور گذشته بود.
The two paintings are analogous in their use of color and composition.
این دو نقاشی در استفاده از رنگ و ترکیب مشابه هستند.
فیزیک هنر همجوار، پیوسته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He decorated the room with analogous tones to achieve a harmonious look.
او اتاق را با رنگهای همجوار تزئین کرد تا به ظاهری هماهنگ دست یابد.
The artist chose analogous colors to create a soothing atmosphere in the painting.
این هنرمند رنگهای پیوستهای را برای ایجاد فضای آرامشبخشی در نقاشی انتخاب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «analogous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/analogous