گذشتهی ساده:
parallelledشکل سوم:
parallelledسومشخص مفرد:
parallelsوجه وصفی حال:
parallellingشکل جمع:
parallelsموازی همزمان، میلههای موازی
موازی، متوازی، (مجازاً) برابر، خط موازی، موازی کردن، برابر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Two parallel lines never meet.
دو خط موازی هرگز با هم برخورد نمیکنند.
The railway runs parallel to the road.
راه آهن با جاده موازی است.
a line parallel to the edge of this page
خطی به موازات لبهی این صفحه
an event which is without parallel in the history of the world
رویدادی که در تاریخ جهان نظیر ندارد
a parallel case
یک وضع مشابه
the 49th parallel
مدار جغرافیایی چهل و نهم
a road that parallels the river
راهی که موازی رودخانه است
This machine parallels and bends the wires.
این ماشین سیمها را همراستا و خمیده میکند.
His skill has never been paralleled.
چیرهدستی او هرگز همتا نداشته است.
a story which parallels history
داستانی که با تاریخ مطابقت دارد
He has drawn many parallels between these stories and the plays of Shakespeare.
او تشابهات زیادی میان این حکایات و نمایشنامههای شکسپیر پیدا کرده است.
There are many parallels in the lives of these two people.
زندگی این دو نفر همانندیهای فراوانی را نشان میدهد.
همتا، همانند، مشابه، نظیر، به موازات
آزمونهای همتا
بیهمتا، بینظیر، بیهمانند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «parallel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parallel