با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Correspond

ˌkɔːrəˈspɑːnd / / ˌkɑː- ˌkɒrəˈspɒnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    corresponded
  • شکل سوم:

    corresponded
  • سوم‌شخص مفرد:

    corresponds
  • وجه وصفی حال:

    corresponding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2
برابربودن، به‌هم مربوط بودن، مانند یا مشابه بودن(با to یا with )، مکاتبه کردن(با with )، رابطه داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Her views do not correspond with reality.
- نظریات او با واقعیت هم‌خوانی ندارد.
- The date of his death corresponds with my birthday.
- تاریخ مرگ او با زادروز من مقارن است.
- The testimony of one of the witnesses did not correspond with the police report.
- گواهی یکی از شهود با گزارش پلیس هم‌خوان نبود (مطابقت نداشت).
- In birds, the wings correspond to arms.
- در پرندگان بال‌ها به مثابه دست هستند.
- The two lovers corresponded secretly.
- عاشق و معشوق، پنهانی با هم مکاتبه می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد correspond

  1. verb agree, complement
    Synonyms: accord, amount, approach, assimilate, be consistent, be identical to, be similar to, coincide, compare, conform, correlate, dovetail, equal, fit, harmonize, lip sync, match, partake of, reciprocate, resemble, rival, square, tally, touch
    Antonyms: differ, disagree
  2. verb communicate in writing
    Synonyms: answer, drop a kite, drop a line, drop a note, epistolize, exchange letters, have pen pal, hear from, keep in touch, pen, put pen to paper, reply, scribble, send letter, send word, write

ارجاع به لغت correspond

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «correspond» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/correspond

لغات نزدیک correspond

پیشنهاد بهبود معانی