گذشتهی ساده:
conformedشکل سوم:
conformedسومشخص مفرد:
conformsوجه وصفی حال:
conformingهمنوایی کردن، مطابقت کردن، وفق دادن، تطبیق دادن، سازگار بودن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The building must conform with the municipal regulations.
ساختمان باید با مقررات شهرداری مطابقت داشته باشد.
His ideas do not conform with the norms of the society.
عقاید او با معیارهای اجتماع سازگار نیست.
If you would shun disgrace, conform (yourself to the people)
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو (خودت را با جامعه وفق بده)
پیروی کردن، اطاعت کردن، فرمانبرداری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Employees are expected to conform to the company's dress code.
انتظار میرود کارمندان از قوانین لباس در شرکت اطاعت کنند.
To succeed, the firm had to conform to environmental guidelines.
برای موفقیت، این شرکت باید از دستورالعملهای زیستمحیطی را پیروی میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conform» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conform