فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Conformist

kənˈfɔːrmɪst kənˈfɔːmɪst

شکل جمع:

conformists

صفت تفضیلی:

more conformist

صفت عالی:

most conformist

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable

دنباله‌رو، هم‌نوا، هم‌رنگ جماعت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The conformist followed the crowd, never daring to express his unique thoughts or ideas.

دنباله‌رو قاطبه‌ی مردم را دنبال می‌کرد و هرگز جرئت بیان افکار یا ایده‌های منحصر‌به‌فرد خود را نداشت.

Being a conformist may provide temporary comfort, but it can lead to missed opportunities.

هم‌رنگ جماعت بودن ممکن است باعث آرامش موقت شود، اما می‌تواند منجر به از دست رفتن فرصت‌ها شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conformist

  1. noun person in agreement
    Synonyms:
    follower yes man conventionalist traditionalist emulator sheep bourgeois rubber stamp one of the herd Babbit brick in a wall

لغات هم‌خانواده conformist

  • adjective
    conformist

ارجاع به لغت conformist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conformist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conformist

لغات نزدیک conformist

پیشنهاد بهبود معانی