فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Sheep

ʃiːp ʃiːp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sheep

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun countable A1
    گوسفند
    • - I heard that a grandee saved a sheep...
    • - شنیدم گوسپندی را بزرگی رهانید...
  • noun countable
    آدم ساده و مطیع
  • noun countable
    پوست گوسفند
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد sheep

  1. noun
    Synonyms: ewe, mutton, lamb, (castrated ram) wether, (female) ewe, ram, (leader of the flock)bellwether, (male) ram, (young) lamb, tup, buck, eanling, hoggerel, hogget, lincoln, ovis, teg, ovis-aries, romeldale

Idioms

ارجاع به لغت sheep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sheep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sheep

لغات نزدیک sheep

پیشنهاد بهبود معانی