فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Lamb

læm læm

گذشته‌ی ساده:

lambed

شکل سوم:

lambed

سوم‌شخص مفرد:

lambs

وجه وصفی حال:

lambing

شکل جمع:

lambs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1

جانورشناسی بره، گوشت بره

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

The chef recommended lamb stew with herbs.

سرآشپز خورشت گوشت بره با سبزیجات معطر را پیشنهاد داد.

The little lamb got scared by the thunder and ran back to the barn.

بره‌ی کوچک از صدای رعدوبرق ترسید و به طویله برگشت.

verb - intransitive

بره زاییدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

This breed usually lambs without any complications.

این نژاد معمولاً بدون هیچ مشکلی بره‌زایی می‌کند.

Most sheep lamb in early spring.

بیشتر گوسفندها اوایل بهار بره می‌زایند.

noun countable

آدم ساده‌دل، آدم ساده‌لوح، آدم زودباور، آدم مظلوم

He was too much of a lamb to suspect anything.

او آن‌قدر ساده‌لوح بود که به چیزی شک نکرد.

Don’t be such a lamb; you need to stand up for yourself.

این‌قدر مظلوم نباش؛ باید از خودت دفاع کنی.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lamb

  1. noun a pure, uncorrupted person
    Synonyms:
    innocent angel virgin
  1. noun a person who is easily deceived or victimized
    Synonyms:
    victim fool sucker dupe pushover mark gull patsy sap mug butt fall guy gudgeon pigeon young sheep young one yeanling agneau dear elia charles lamb monkey

Collocations

the lamb

حضرت عیسی

Idioms

in a couple of shakes (or in two shakes of a lamb's tail)

(انگلیس - عامیانه) زود، در یک آن، الان

ارجاع به لغت lamb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lamb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lamb

لغات نزدیک lamb

پیشنهاد بهبود معانی