گذشتهی ساده:
lambedشکل سوم:
lambedسومشخص مفرد:
lambsوجه وصفی حال:
lambingشکل جمع:
lambsجانورشناسی بره، گوشت بره
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
The chef recommended lamb stew with herbs.
سرآشپز خورشت گوشت بره با سبزیجات معطر را پیشنهاد داد.
The little lamb got scared by the thunder and ran back to the barn.
برهی کوچک از صدای رعدوبرق ترسید و به طویله برگشت.
بره زاییدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This breed usually lambs without any complications.
این نژاد معمولاً بدون هیچ مشکلی برهزایی میکند.
Most sheep lamb in early spring.
بیشتر گوسفندها اوایل بهار بره میزایند.
آدم سادهدل، آدم سادهلوح، آدم زودباور، آدم مظلوم
He was too much of a lamb to suspect anything.
او آنقدر سادهلوح بود که به چیزی شک نکرد.
Don’t be such a lamb; you need to stand up for yourself.
اینقدر مظلوم نباش؛ باید از خودت دفاع کنی.
حضرت عیسی
in a couple of shakes (or in two shakes of a lamb's tail)
(انگلیس - عامیانه) زود، در یک آن، الان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lamb» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lamb