شکل جمع:
suckersطفل شیرخوار، حیوان یا عضو یا آلت مکنده، خروس قندی، آبنبات مکیدنی، احمق، (گیاهشناسی) آلت مکنده تولید کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I am a sucker for circus shows.
من دیوانهی نمایشهای سیرک هستم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sucker» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sucker