۷۰٪ تخفیف نوروزی تا ۷ فروردین ۱۴۰۴ - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Sucker

ˈsʌkər ˈsʌkə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    suckers

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive
طفل شیرخوار، حیوان یا عضو یا آلت مکنده، خروس قندی، آبنبات مکیدنی، احمق، (گیاه‌شناسی) آلت مکنده تولید کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I am a sucker for circus shows.
- من دیوانه‌ی نمایش‌های سیرک هستم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sucker

  1. noun a victim
    Synonyms:
    victim fool dupe gull mark pushover chump sap soft-touch lamb fall guy patsy mug butt john pigeon monkey gudgeon cat's-paw
  1. noun candy
    Synonyms:
    sweet lollipop confectionary all-day-sucker

ارجاع به لغت sucker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sucker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sucker

لغات نزدیک sucker

پیشنهاد بهبود معانی