فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sucker

ˈsʌkər ˈsʌkə

شکل جمع:

suckers

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive

طفل شیرخوار، حیوان یا عضو یا آلت مکنده، خروس قندی، آبنبات مکیدنی، احمق، (گیاه‌شناسی) آلت مکنده تولید کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

I am a sucker for circus shows.

من دیوانه‌ی نمایش‌های سیرک هستم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sucker

  1. noun a victim
    Synonyms:
    victim fool dupe gull mark pushover chump sap soft-touch lamb fall guy patsy mug butt john pigeon monkey gudgeon cat's-paw
  1. noun candy
    Synonyms:
    sweet lollipop confectionary all-day-sucker

ارجاع به لغت sucker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sucker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sucker

لغات نزدیک sucker

پیشنهاد بهبود معانی