آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ اسفند ۱۴۰۳

    Sweet

    swiːt swiːt

    شکل جمع:

    sweets

    صفت تفضیلی:

    sweeter

    صفت عالی:

    sweetest

    توضیحات:

    در معنای پنجم در انگلیسی آمریکایی به‌جای sweet از candy استفاده می‌شود.

    معنی sweet | جمله با sweet

    adjective A1

    شیرین (طعم)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    These dates are very sweet.

    این خرماها خیلی شیرین‌اند.

    I always crave something sweet after dinner.

    من همیشه بعداز شام هوس چیزی شیرین می‌کنم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    These grapes are so sweet, they taste like candy!

    این انگورها خیلی شیرین هستند، مزه‌ی آب‌نبات می‌دهند!

    The sweet dessert was the perfect ending to the meal.

    دسر شیرین، پایان کاملی برای غذا بود.

    sweet wine

    شراب شیرین

    sweet water

    آب شیرین

    adjective

    شیرین، دلنشین، دل‌چسب، دل‌پذیر، خوشایند، مطبوع

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The sweet melody of the birds filled the air.

    آهنگ دل‌پذیر پرندگان فضا را پر کرده بود.

    There's a sweet sense of accomplishment after finishing a difficult task.

    پس‌از اتمام کاری دشوار، حس شیرینی از موفقیت وجود دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The sweet memory of our childhood summers always makes me smile.

    خاطره‌ی شیرین تابستان‌های کودکی‌مان همیشه مرا به لبخند می‌اندازد.

    The sweet aroma of baking bread wafted through the house.

    عطر دلنشین نان پخته‌شده، در خانه پیچیده بود.

    Her sweet smile could brighten anyone's day.

    لبخند دل‌چسب او می‌توانست روز هر کسی را روشن کند.

    sweet praise

    تعریف خوشایند

    the sweet sounds of Mozart

    نواهای دل‌انگیز موتزارت

    a sweet kiss

    بوسه‌ی دلچسب

    a sweet revenge

    انتقام لذت‌بخش

    the sweet smell of this soap

    بوی مطبوع این صابون

    a sweet girl

    دختری دلنشین

    adjective A2

    جذاب، دوست‌داشتنی، شیرین، تودل‌برو، قشنگ (معمولاً برای کسی یا چیزی کوچک استفاده ‌می‌شود)

    They found a sweet little kitten abandoned in the park.

    آن‌ها بچه‌گربه‌ی شیرین و کوچکی را در پارک، رهاشده پیدا کردند.

    She is such a sweet child, always helping others.

    او بچه‌ی خیلی دوست‌داشتنی‌ای است، همیشه به دیگران کمک می کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They have a sweet cottage by the sea.

    آن‌ها کلبه‌‌ی قشنگی در کنار دریا دارند.

    adjective B1

    مهربان، خوش‌رفتار، خوب

    She has such a sweet disposition; everyone loves being around her.

    او خیلی مهربان است؛ همه از بودن در کنارش لذت می‌برند.

    The waitress was very sweet and attentive to our needs.

    پیشخدمت خیلی خوش‌رفتار بود و به نیازهای ما توجه داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He's a really sweet guy, always willing to lend a hand.

    او واقعاً پسر مهربانی است، همیشه آماده‌ی کمک است.

    It was so sweet of you to remember my birthday.

    خیلی لطف کردی که تولدم را به یاد داشتی.

    noun countable A2

    انگلیسی بریتانیایی آب‌نبات

    sweet, آب‌نبات

    The jar was filled with colorful sweets of different shapes.

    شیشه پر از آب‌نبات‌های رنگارنگ با اشکال مختلف بود.

    Sweets are often given as treats to children.

    آب‌نبات اغلب به‌عنوان جایزه به کودکان داده می‌شود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He unwrapped the sweet and popped it into his mouth.

    او آب‌نبات را باز کرد و در دهانش گذاشت.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی شیرینی (هر غذا و خوراکی با شکر زیاد)

    I try to limit my intake of sweets.

    سعی می‌کنم مصرف شیرینی‌جات را محدود کنم.

    I love sweets.

    خوراک‌های شیرین را خیلی دوست دارم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Too many sweets can be bad for your teeth.

    مصرف زیاد شیرینی می‌تواند برای دندان‌های شما مضر باشد.

    noun countable uncountable

    انگلیسی بریتانیایی دسر

    She always orders a sweet, no matter how full she is.

    او همیشه دسر سفارش می‌دهد، مهم نیست چقدر سیر باشد.

    He skipped the main course to save room for sweet.

    او از غذای اصلی صرف‌نظر کرد تا برای دسر جا داشته باشد.

    exclamation informal

    انگلیسی آمریکایی عالیه، محشره، خیلی خوبه

    I found a hundred-dollar bill on the ground. Sweet!

    یه اسکناس صددلاری روی زمین پیدا کردم. محشره!

    I found my lost keys. Sweet!

    کلیدهای گم شدم رو پیدا کردم. عالیه!

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The concert got rescheduled to a better venue. Sweet!

    کنسرتو به یه جای بهتر منتقل کردن. خیلی خوبه!

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sweet

    1. adjective sugary
      Synonyms:
      sweetened sugared delicious syrupy saccharine luscious honeyed like candy like honey sugar-coated candy-coated toothsome candied cloying nectarous
      Antonyms:
      salty sour bitter acid
    1. adjective friendly, kind
      Synonyms:
      kind pleasant amiable agreeable considerate thoughtful generous sympathetic tender lovable dear sweet-tempered good-natured affectionate loving charming appealing attractive engaging winsome good-humored patient unselfish precious delightful heavenly darling beloved pleasing beautiful taking delectable treasured gentle mild angelic delicious pet faire reasonable dulcet luscious dearest saccharine mushy
      Antonyms:
      unfriendly unpleasant mean
    1. adjective nice-smelling
      Synonyms:
      fragrant aromatic scented sweet-smelling perfumed redolent balmy ambrosial savory spicy clean fresh pure wholesome new aromal perfumy
      Antonyms:
      unpleasant stinky stinking malodorous
    1. adjective nice-sounding
      Synonyms:
      melodious musical tuneful melodic harmonious sweet-sounding euphonious mellow smooth soft soothing rich sonorous mellifluous dulcet silvery silver-tongued rotund orotund euphonic
      Antonyms:
      ugly discordant cacophonous
    1. noun sugary food
      Synonyms:
      candy dessert snack chocolate confection sweetmeat confectionery delight enjoyment pleasure joy gratification pudding final course bonbon sugarplum confiture
    1. noun a dessert; British
      Synonyms:
      dessert the sweet course final course pudding (British) end of the meal confection top off afters (British) afters

    Idioms

    be sweet on

    (عامیانه) عاشق کسی بودن

    keep someone sweet

    خوشحال یا خرسند نگاه‌داشتن، موجبات رضایت کسی را فراهم آوردن

    short and sweet

    مختصر و مفید، کوتاه و خلاصه، کوتاه و مختصر

    لغات هم‌خانواده sweet

    noun
    sweet, sweetener, sweetness, sweetie
    adjective
    sweet
    verb - transitive
    sweeten
    adverb
    sweetly

    سوال‌های رایج sweet

    معنی sweet به فارسی چی میشه؟

    کلمه "sweet" در زبان انگلیسی به معنای شیرین است و کاربردهای متنوعی دارد. این واژه به‌طور کلی به طعم و مزه‌ای اشاره دارد که معمولاً در میوه‌ها، دسرها و مواد غذایی شیرین وجود دارد. با این حال، "sweet" به معنای عاطفی و توصیف شخصیت نیز به‌کار می‌رود. در ادامه به بررسی معانی، کاربردها و نکات جالب مربوط به این کلمه پرداخته می‌شود.

    معانی و کاربردها

    1. طعم و مزه:

    "Sweet" به‌عنوان صفتی برای توصیف طعم‌هایی که قند و شیرینی دارند، استفاده می‌شود. مثلاً می‌توان گفت "این دسر خیلی شیرین است."

    2. عاطفی و شخصیت:

    این کلمه همچنین برای توصیف افراد با ویژگی‌های مثبت و مهربان به‌کار می‌رود. به‌عنوان مثال، می‌توان گفت "او یک دختر شیرین‌زبان است" که به معنای مهربانی و دلگرمی اوست.

    3. دوستانه و محبت‌آمیز:

    "Sweet" در مکالمات غیررسمی ممکن است برای نشان دادن محبت یا دوستی به‌کار برود. مثلاً، فردی ممکن است به دوستش بگوید: "تو خیلی شیرینی!" که نشان‌دهنده نزدیکی و محبت است.

    4. شیرینی‌های غذایی:

    در فرهنگ‌های مختلف، شیرینی‌ها و دسرهای متنوعی وجود دارد که به‌عنوان "sweet" شناخته می‌شوند. شکلات، کیک، بستنی و انواع میوه‌ها نمونه‌هایی از این شیرینی‌ها هستند.

    5. موسیقی و هنر:

    در هنر و موسیقی، "sweet" می‌تواند به توصیف صداها یا نت‌های ملایم و دلنشین نیز اشاره کند. مثلاً یک آهنگ ملایم ممکن است به‌عنوان "a sweet melody" توصیف شود.

    نکات جالب

    - تاریخچه واژه: واژه "sweet" از زبان انگلیسی باستان "swete" برگرفته شده است و ریشه‌ای در زبان‌های ژرمنی دارد. این واژه به مرور زمان به شکل کنونی خود تغییر کرده است.

    - استفاده در اصطلاحات: واژه "sweet" در اصطلاحات مختلفی به‌کار می‌رود. به‌عنوان مثال، "sweetheart" به معنای عشق یا معشوق است و "sweet tooth" به معنای علاقه به شیرینی و دسرها اشاره دارد.

    - تضاد با "sour": واژه "sweet" معمولاً در تضاد با "sour" (ترش) قرار می‌گیرد. این تضاد در توصیف طعم‌ها و مزه‌ها بسیار رایج است و به فهم بهتر مزه‌ها کمک می‌کند.

    - کاربرد در فرهنگ‌های مختلف: در بسیاری از فرهنگ‌ها، شیرینی به‌عنوان نماد خوشحالی و جشن‌ها شناخته می‌شود. به‌عنوان مثال، در مراسم عروسی یا تولد، دسرهای شیرین معمولاً نقش مهمی دارند.

    - تأثیر بر احساسات: تحقیقات نشان داده است که غذاهای شیرین می‌توانند احساس شادی و رضایت را افزایش دهند. به همین دلیل، بسیاری از افراد در زمان‌های استرس‌زا به سمت مصرف شیرینی‌ها گرایش پیدا می‌کنند.

    شکل جمع sweet چی میشه؟

    شکل جمع sweet در زبان انگلیسی sweets است.

    صفت تفضیلی sweet چی میشه؟

    صفت تفضیلی sweet در زبان انگلیسی sweeter است.

    صفت عالی sweet چی میشه؟

    صفت عالی sweet در زبان انگلیسی sweetest است.

    ارجاع به لغت sweet

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sweet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sweet

    لغات نزدیک sweet

    • - sweepstakes
    • - sweepy
    • - sweet
    • - sweet alyssum
    • - sweet basil
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.