معنی heavenly به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈhevnli ˈhevnli

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more heavenly
صفت عالی:
most heavenly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

آسمانی، سماوی، بهشتی، خدایی، روحانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- heavenly bodies

- اجرام سماوی

- heavenly spirits

- ارواح بهشتی

- Turn your thoughts to heavenly matters.

- افکار خود را متوجه امور الهی بکن.

- The music was heavenly and so was the food!

- موسیقی عالی بود و همین‌طور خوراک‌ها!

- What a heavenly place!

- چه جای خوبی!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد heavenly

adjective very pleasant

Synonyms: adorable, alluring, ambrosial, angelic, beatific, beautiful, blessed, blissful, celestial, cherubic, darling, delectable, delicious, delightful, divine, empyrean, enjoyable, entrancing, excellent, exquisite, extraterrestrial, glorious, godlike, holy, immortal, lovely, luscious, lush, paradisaical, rapturous, ravishing, scrumptious, seraphic, sublime, superhuman, supernal, supernatural, sweet, wonderful, yummy

Antonyms: hellish

ارجاع به لغت heavenly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «heavenly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heavenly

لغات نزدیک heavenly

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار