شکل جمع:
yummiesصفت تفضیلی:
yummierصفت عالی:
yummiestخوشمزه، لذیذ، خوشطعم، گوارا
She made a yummy Shirazi salad for dessert.
او برای دسر، سالاد شیرازی لذیذی درست کرد.
She prepared a yummy breakfast of pancakes and fresh fruit.
او با پنکیک و میوهی تازه صبحانهی خوشمزهای آماده کرد.
His homemade cookies are always yummy.
کلوچههای خانگی او همیشه خوشطعم هستند.
تنقلات، قاقالیلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He packed some yummies for the picnic.
او برای پیکنیک مقداری تنقلات را بستهبندی کرد.
His lunchbox was filled with delicious yummies and snacks.
جعبهی خوراکی او پر از تنقلات و میانوعدههای خوشمزه بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «yummy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/yummy