فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Piquant

ˈpiːkənt ˈpiːkənt

صفت تفضیلی:

more piquant

صفت عالی:

most piquant

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(به‌طور خوشایند) تند‌و‌بامزه، ادویه‌دار، اشتهاانگیز، انگیزان، جالب، هیجان‌انگیز، خوشایند، دل‌انگیز

her poetry is never dull and often piquant.

شعر او هرگز ملال‌آور نیست و اغلب د‌ل‌انگیز است.

a piquant sauce.

یک سس تند و خوشمزه.

adjective

(قدیمی) تلخ، خیلی‌تند، نیشدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد piquant

  1. adjective flavorful, biting
    Synonyms:
    spicy sharp pungent tangy tart zesty peppery savory spirited lively snappy racy zestful interesting well-flavored stimulating provocative with a kick stinging sparkling highly-seasoned
    Antonyms:
    bland dull

ارجاع به لغت piquant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «piquant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/piquant

لغات نزدیک piquant

پیشنهاد بهبود معانی