فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Piquant

ˈpiːkənt ˈpiːkənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more piquant
  • صفت عالی:

    most piquant

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (به‌طور خوشایند) تند‌و‌بامزه، ادویه‌دار، اشتهاانگیز، انگیزان، جالب، هیجان‌انگیز، خوشایند، دل‌انگیز
    • - her poetry is never dull and often piquant.
    • - شعر او هرگز ملال‌آور نیست و اغلب د‌ل‌انگیز است.
    • - a piquant sauce.
    • - یک سس تند و خوشمزه.
  • adjective
    (قدیمی) تلخ، خیلی‌تند، نیشدار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد piquant

  1. adjective flavorful, biting
    Synonyms: highly-seasoned, interesting, lively, peppery, poignant, provocative, pungent, racy, savory, sharp, snappy, sparkling, spicy, spirited, stimulating, stinging, tangy, tart, well-flavored, with a kick, zestful, zesty
    Antonyms: bland, dull

ارجاع به لغت piquant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «piquant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/piquant

لغات نزدیک piquant

پیشنهاد بهبود معانی