صفت تفضیلی:
more divineصفت عالی:
most divineخدایی، یزدانی، الهی، کشیش، استنباط کردن، غیبگویی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the divine will
مشیت الهی
divine inspiration
الهام خداوند
to err is human, to forgive divine
اشتباه کار انسان است و بخشش کار خدا
divine worship
عبادت مذهبی
Your cooking is simply divine.
آشپزی تو واقعاً عالی است.
a Puritan divine
کشیش پیوریتان
She divined the fall of the city.
او سقوط شهر را پیشگویی کرد.
She quickly divined their real intention.
او به سرعت منظور واقعی آنها را درک کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «divine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/divine