آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ شهریور ۱۴۰۴

    Divine

    dəˈvaɪn dəˈvaɪn

    گذشته‌ی ساده:

    divined

    شکل سوم:

    divined

    سوم‌شخص مفرد:

    divines

    وجه وصفی حال:

    divining

    صفت تفضیلی:

    more divine

    صفت عالی:

    most divine

    معنی divine | جمله با divine

    adjective

    خدایی، یزدانی، الهی، آسمانی

    Artists often describe inspiration as a divine gift.

    هنرمندان اغلب الهام را هدیه‌ای خدایی توصیف می‌کنند.

    Many religions teach about divine guidance in human life.

    بسیاری از ادیان درباره‌ی هدایت الهی در زندگی انسان آموزش می‌دهند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the divine will

    مشیت الهی

    divine inspiration

    الهام خداوند

    to err is human, to forgive divine

    اشتباه کار انسان است و بخشش کار خدا

    divine worship

    عبادت مذهبی

    a Puritan divine

    کشیش پیوریتان

    adjective

    قدیمی فوق‌العاده، بی‌نظیر، عالی، شگفت‌انگیز، لذت‌بخش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    Your cooking is simply divine.

    آشپزی تو واقعاً عالی است.

    The concert was divine; I enjoyed every moment.

    کنسرت شگفت‌انگیز بود؛ از هر لحظه‌ی آن لذت بردم.

    verb - transitive formal

    حدس زدن، پیش‌بینی کردن

    She divined the fall of the city.

    او سقوط شهر را پیش‌بینی کرد.

    She quickly divined their real intention.

    او به‌سرعت منظور واقعی آن‌ها را حدس زد.

    verb - intransitive verb - transitive

    پیدا کردن، جست‌وجو کردن (آب یا مواد معدنی با چوب یا میله‌ای Yشکل)

    Despite skepticism, he continued to divine for water in the arid land.

    باوجود تردیدها، او همچنان در زمین خشک برای پیدا کردن آب تلاش می‌کرد.

    He learned how to divine minerals underground from his grandfather.

    او از پدربزرگش یاد گرفت که چگونه مواد معدنی زیرزمینی را پیدا کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد divine

    1. adjective godlike, perfect
      Synonyms:
      holy sacred spiritual heavenly glorious splendid wonderful beautiful excellent perfect godly angelic superhuman supernatural supreme eternal almighty omnipotent all-powerful magnificent marvelous mystical religious exalted hallowed consecrated sanctified immaculate beatific blissful deific deistic omnipresent omniscient rapturous sacramental sacrosanct celestial theistic transcendent transcendental transmundane unearthly anointed
    1. verb prophesy
      Synonyms:
      predict foretell foresee anticipate guess suppose conjecture surmise infer deduce understand apprehend perceive discern prognosticate foreknow intuit suspect visualize forebode previse see forefeel take a shot take a stab go out on a limb see in the cards

    سوال‌های رایج divine

    صفت تفضیلی divine چی میشه؟

    صفت تفضیلی divine در زبان انگلیسی more divine است.

    صفت عالی divine چی میشه؟

    صفت عالی divine در زبان انگلیسی most divine است.

    ارجاع به لغت divine

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «divine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/divine

    لغات نزدیک divine

    • - divider
    • - divination
    • - divine
    • - Divine Comedy
    • - divine liturgy
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.