گذشتهی ساده:
inferredشکل سوم:
inferredسومشخص مفرد:
infersوجه وصفی حال:
inferringاستنباط کردن، نتیجهگیری کردن، برداشت کردن، پی بردن، فهمیدن (به صورت غیرمستقیم)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She inferred the meaning of the poem from its imagery and symbols.
او معنای شعر را از تصاویر و نمادهای آن فهمید.
We see smoke and we infer fire.
ما دود میبینیم و به آتش پی میبریم.
As may be inferred from the picture, he was a happy man.
بهطوری که از عکس دریافت میشود او مرد شادی بود.
He was inferring that he had no room for all of us.
او داشت بهطور غیرمستقیم میگفت که جا برای همهی ما ندارد.
گذشتهی ساده infer در زبان انگلیسی inferred است.
شکل سوم infer در زبان انگلیسی inferred است.
وجه وصفی حال infer در زبان انگلیسی inferring است.
سومشخص مفرد infer در زبان انگلیسی infers است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «infer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infer