Inferentially

معنی و نمونه‌جمله‌ها

• adverb
  به‌طور استنتاجی، از طریق استنتاج، به‌طور استنباطی، از طریق استنباط، از طریق نتیجه‌گیری
  • - One study attributed higher mental functions to fish, presenting evidence that African cichlids can reason inferentially.
  • - یک پژوهش عملکردهای ذهنی سطح بالا را به ماهی منتسب کرد و شواهدی ارائه کرد که نشان می‌دهد سیکلیدهای آفریقایی می‌توانند به‌صورت استنتاجی به استدلال بپردازند.

  • - justified inferentially
  • - توجیه‌شده از طریق استنتاج