شکل جمع:
inferiorsصفت تفضیلی:
more inferiorصفت عالی:
most inferiorبیکیفیت، نامرغوب، پست، ضعیف، درجه دو، بنجل
inferior furniture
مبل بنجل
inferior industrial products
فرآوردههای صنعتی نامرغوب
an inferior pupil
شاگرد ضعیف
پایینرتبه، دونپایه، زیردست، فرمانبردار، مادون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He flatters his superiors but is cruel to his inferiors.
او به مافوقهای خود چاپلوسی میکند؛ ولی نسبت به زیردستانش ظالم است.
Lieutenant is inferior to colonel.
ستوان مادون سرهنگ است.
پزشکی کالبدشناسی (در یک عضو بدن قسمت) تحتانی، زیرین، پایین
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
the inferior muscle of the eye
عضلهی زیرین چشم
A closer look revealed a fracture on the inferior edge of the bone.
یک نگاه دقیقتر، شکستگی در لبهی تحتانی استخوان را نشان داد.
حقارت، کمارزشی، پست
to feel inferior
احساس حقارت کردن
He is socially inferior.
او از نظر اجتماعی پست است.
پایین، زیرین
inferior rock strata
لایههای زیرین سنگی
The inferior ranking of the restaurant
رتبهی پایین رستوران
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inferior» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inferior