فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Under

ˈʌndər ˈʌndə ˈʌndə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb preposition A1

زیر، در زیر، تحت، پایین‌تر از، کمتر از، تحت تسلط، مخفی در زیر، کسری‌دار، کسر، زیرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He was swimming,but suddenly he went under.

او شنا می‌کرد؛ ولی ناگهان به زیر رفت.

shoes under the table

کفش‌های زیر میز

نمونه‌جمله‌های بیشتر

under water

زیر آب

under great pressure

تحت فشار شدید

the subject under discussion

موضوع مورد بحث (تحت بررسی)

under these circumstances

تحت این شرایط

to pass under a bridge

از زیر پل رد شدن

to wear a vest under a coat

(در) زیر کت جلیقه پوشیدن

ten meters under the sea

ده متر زیر دریا

the undersecretary of commerce

معاون وزیر بازرگانی

under age

کمتر از سن قانونی

ten dollars or under

ده دلار یا کمتر

children eight years old or under

بچه‌های هشت‌ساله یا کمتر

to testify under oath

گواهی دادن با قید سوگند

under orders from the president

مجری دستورات رئیس‌جمهور

We are under contract to finish the building in six months.

طبق قرارداد ملزم هستیم که ساختمان را شش‌ماهه تمام کنیم.

the citizen's rights under the law

حقوق شهروندان طبق قانون

under construction

در دست ساخت

under an anesthetic

درحال بی‌هوشی

under repair

در دست تعمیر

under an alias

با اسم مستعار

This book was originally published under a different title.

این کتاب در اصل با عنوان دیگری چاپ شده بود.

Spiders are classified under arachnids.

عنکبوت‌ها زیر دسته‌ی تنندگیان رده‌بندی می‌شوند.

Literature flourished under King James.

در دوران شاه جیمز ادبیات شکوفا شد.

an acre under corn

یک جریب زمین زیر کشت ذرت

Roohallah studied Arabic under a famous master.

روح‌الله زیرنظر استادی مشهور عربی آموخت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد under

  1. adverb below
    Synonyms:
    down underneath beneath downward lower inferior on the bottom to the bottom nether upward on the underside on the nether side supporting held down pinned pressed down covered by concealed by bottom
    Antonyms:
    above up over higher more upward
  1. adverb secondary
    Synonyms:
    inferior subordinate dependent following subject subservient subsidiary junior lower lesser collateral consequent obedient governed reporting directed included sub amenable corollary subjugated obeying belonging in the power of subsequent substract subsumed
    Antonyms:
    primary major

Collocations

mail under a separate cover

در پاکت یا بسته‌ی جداگانه پست کردن

snowed under

به‌ شدت درگیر کاری بودن، به‌ شدت مشغله داشتن، وقت سر خاراندن نداشتن

under the cover of night (or darkness)

در پوشش تاریکی شب

under fire

1- مورد تیراندازی، زیر آتش تیر دشمن 2- سخت مورد انتقاد

Idioms

under the weather

ناخوش‌احوال، چاییده، مریض‌احوال، دچار کسالت، کسل

under arms

مسلح، جنگ آماده، آماده‌ی کارزار، سلاح برگرفته

under one's breath

زیر لبی، آهسته، پچ‌پچ‌کنان

under discussion

در حال بررسی، در دست بررسی، تحت بررسی، مورد بحث (به‌طوری که درباره‌ی آن تصمیم نهایی گرفته نشده باشد)

(be) under one's feet

مزاحم کسی بودن، توی دست و پا بودن، راه کسی را سد کردن

Idioms بیشتر

under the shadow of

در خطر چیزی، محکوم به چیزی

under one's wing

تحت سرپرستی یا حمایت کسی، در سایه‌ی کسی

under wraps

سری، پنهانی، نهان

under way

در حرکت، در دست اقدام، در شرف وقوع

under-the-counter

مخفیانه (و به‌طور معمول به‌طور غیرقانونی)، قاچاقی

under one's belt

تجربه

hide one's light (or talent) under a bushel

(انگلیس - عامیانه) استعداد و لیاقت خود را پنهان کردن (بروز ندادن)

sweep under the carpet

(خاکروبه و کثافت را) زیر فرش جارو کردن، نادیده انگاشتن

to let the grass grow under one's feet

وقت را به بطالت گذراندن، فرصت را از دست دادن

get under one's skin

(عامیانه) کسی را آزردن یا خشمگین کردن، کلافه کردن

under the sun

در این جهان، در دنیا

under someone's thumb

تحت نفوذ یا فرمان کسی

under a spell

سحرشده، جادوشده، طلسم‌شده، افسون‌شده

under a cloud

1- مورد سوء ظن، مورد اتهام 2- (از نظر فکری یا روانی) در وضع بد

get hot under the collar

از جا در رفتن، خشمگین شدن

under color of

به بهانه‌ی، تحت عنوان

drink somebody under the table

(بدون اینکه خود شخص مست بشود) دیگری را مست لایعقل کردن

sail under false colors

1- (کشتی) زیر پرچم دروغین (که حق استفاده از آن‌را ندارد) حرکت کردن 2- تظاهر کردن، دغل‌کاری کردن، وانمود کردن، هویت جعلی به‌کاربردن

under fire

1- مورد تیراندازی، زیر آتش تیر دشمن 2- سخت مورد انتقاد

cut the ground from under one (or one's feet)

استدلال کسی را خنثی کردن، عقیم گذاشتن

(to be) under the gun

(عامیانه) مورد تهدید (بودن)، در معرض خطر (بودن)، با ضرب‌العجل روبه‌رو بودن

under the hammer

در معرض حراج

keep (something) under one's hat

سری نگه‌داشتن، بروز ندادن، مستور داشتن

under one's hat

سری، محرمانه، خودمانی، مگو

hot under the collar

(عامیانه) بسیار خشمگین، از جا دررفته، برآشفته

under lock and key

قفل و کلید شده، به‌طور مطمئن چفت و بست‌شده

under the sod

مرده و دفن‌شده، زیر خاک سیاه

under the table

رشوه، زیرمیزی، عمل مخفیانه

(get in) under the wire

در آخرین لحظه وارد شدن یا انجام دادن

that's water under the bridge

غصه‌ی کار شده را نباید خورد

under one's (very) nose

آشکارا، در ملاء عام

be under the impression that

(معمولاً به غلط) تصور کردن که، خیال کردن

ارجاع به لغت under

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «under» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/under

لغات نزدیک under

پیشنهاد بهبود معانی