زیر، در زیر، تحت، پایینتر از، کمتر از، تحت تسلط، مخفی در زیر، کسریدار، کسر، زیرین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was swimming,but suddenly he went under.
او شنا میکرد؛ ولی ناگهان به زیر رفت.
shoes under the table
کفشهای زیر میز
under water
زیر آب
under great pressure
تحت فشار شدید
the subject under discussion
موضوع مورد بحث (تحت بررسی)
under these circumstances
تحت این شرایط
to pass under a bridge
از زیر پل رد شدن
to wear a vest under a coat
(در) زیر کت جلیقه پوشیدن
ten meters under the sea
ده متر زیر دریا
the undersecretary of commerce
معاون وزیر بازرگانی
under age
کمتر از سن قانونی
ten dollars or under
ده دلار یا کمتر
children eight years old or under
بچههای هشتساله یا کمتر
to testify under oath
گواهی دادن با قید سوگند
under orders from the president
مجری دستورات رئیسجمهور
We are under contract to finish the building in six months.
طبق قرارداد ملزم هستیم که ساختمان را ششماهه تمام کنیم.
the citizen's rights under the law
حقوق شهروندان طبق قانون
under construction
در دست ساخت
under an anesthetic
درحال بیهوشی
under repair
در دست تعمیر
under an alias
با اسم مستعار
This book was originally published under a different title.
این کتاب در اصل با عنوان دیگری چاپ شده بود.
Spiders are classified under arachnids.
عنکبوتها زیر دستهی تنندگیان ردهبندی میشوند.
Literature flourished under King James.
در دوران شاه جیمز ادبیات شکوفا شد.
an acre under corn
یک جریب زمین زیر کشت ذرت
Roohallah studied Arabic under a famous master.
روحالله زیرنظر استادی مشهور عربی آموخت.
در پاکت یا بستهی جداگانه پست کردن
به شدت درگیر کاری بودن، به شدت مشغله داشتن، وقت سر خاراندن نداشتن
under the cover of night (or darkness)
در پوشش تاریکی شب
1- مورد تیراندازی، زیر آتش تیر دشمن 2- سخت مورد انتقاد
ناخوشاحوال، چاییده، مریضاحوال، دچار کسالت، کسل
مسلح، جنگ آماده، آمادهی کارزار، سلاح برگرفته
زیر لبی، آهسته، پچپچکنان
در حال بررسی، در دست بررسی، تحت بررسی، مورد بحث (بهطوری که دربارهی آن تصمیم نهایی گرفته نشده باشد)
مزاحم کسی بودن، توی دست و پا بودن، راه کسی را سد کردن
در خطر چیزی، محکوم به چیزی
تحت سرپرستی یا حمایت کسی، در سایهی کسی
سری، پنهانی، نهان
در حرکت، در دست اقدام، در شرف وقوع
مخفیانه (و بهطور معمول بهطور غیرقانونی)، قاچاقی
تجربه
hide one's light (or talent) under a bushel
(انگلیس - عامیانه) استعداد و لیاقت خود را پنهان کردن (بروز ندادن)
(خاکروبه و کثافت را) زیر فرش جارو کردن، نادیده انگاشتن
to let the grass grow under one's feet
وقت را به بطالت گذراندن، فرصت را از دست دادن
(عامیانه) کسی را آزردن یا خشمگین کردن، کلافه کردن
در این جهان، در دنیا
تحت نفوذ یا فرمان کسی
سحرشده، جادوشده، طلسمشده، افسونشده
1- مورد سوء ظن، مورد اتهام 2- (از نظر فکری یا روانی) در وضع بد
از جا در رفتن، خشمگین شدن
به بهانهی، تحت عنوان
drink somebody under the table
(بدون اینکه خود شخص مست بشود) دیگری را مست لایعقل کردن
1- (کشتی) زیر پرچم دروغین (که حق استفاده از آنرا ندارد) حرکت کردن 2- تظاهر کردن، دغلکاری کردن، وانمود کردن، هویت جعلی بهکاربردن
1- مورد تیراندازی، زیر آتش تیر دشمن 2- سخت مورد انتقاد
cut the ground from under one (or one's feet)
استدلال کسی را خنثی کردن، عقیم گذاشتن
(عامیانه) مورد تهدید (بودن)، در معرض خطر (بودن)، با ضربالعجل روبهرو بودن
در معرض حراج
keep (something) under one's hat
سری نگهداشتن، بروز ندادن، مستور داشتن
سری، محرمانه، خودمانی، مگو
(عامیانه) بسیار خشمگین، از جا دررفته، برآشفته
قفل و کلید شده، بهطور مطمئن چفت و بستشده
مرده و دفنشده، زیر خاک سیاه
رشوه، زیرمیزی، عمل مخفیانه
در آخرین لحظه وارد شدن یا انجام دادن
غصهی کار شده را نباید خورد
آشکارا، در ملاء عام
(معمولاً به غلط) تصور کردن که، خیال کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «under» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/under