فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Directed

American: dɪˈrektəd British: dɪˈrektɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    directs
  • وجه وصفی حال:

    directing

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective C1
    (ریاضی - فیزیک) سودار، جهت‌دار، موجه، هدایت‌شده، راستادار
    • - directed distance
    • - فاصله‌ی سودار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد directed

  1. adjective supervised
    Synonyms: controlled, conducted, sponsored, assisted, counseled, guided, managed, organized, orderly, purposeful, focused, aimed
    Antonyms: wandering, misdirected, vagrant

ارجاع به لغت directed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «directed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/directed

لغات نزدیک directed

پیشنهاد بهبود معانی