تحت هدایت، تحت نظارت، تحت راهنمایی، هدایتشده، کنترلشده، زیرنظر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The research was conducted under a directed framework set by the committee.
پژوهش، تحت چارچوب هدایتشدهای که توسط کمیته تعیین شده بود، انجام شد.
The therapy was provided in a directed and structured environment.
درمان در محیطی هدایتشده و ساختارمند ارائه شد.
دارای جهت، جهتدار، سودار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Directed segments are essential for defining vector quantities in physics.
پارهخطهای جهتدار برای تعریف کمیتهای برداری در فیزیک ضروری هستند.
In physics, velocity is a directed quantity, unlike speed.
در فیزیک، برخلاف تندی، سرعت کمیتی جهتدار است.
directed distance
فاصلهی سودار
وجه وصفی حال directed در زبان انگلیسی directing است.
سومشخص مفرد directed در زبان انگلیسی directs است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «directed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/directed