- to keep up with the times
- با زمان برابر بودن (از زمان عقب نبودن)
- He is always up on the news.
- او همیشه از اخبار مطلع است.
- Mina is up for reelection.
- قرار است مینا دوباره در انتخابات شرکت کند.
- The house is now up for sale.
- اکنون خانه در معرض فروش است.
- boys from fourth grade up
- پسران از کلاس چهارم به بالا
- to lay up provisions for winter
- برای زمستان آذوقه کنار گذاشتن
- Fatima cleaned her room up.
- فاطمه اتاق خود را خوب تمیز کرد.
- to light (up) a cigarette
- سیگار روشن کردن
- Pari wrote (up) a story.
- پری یک داستان نوشت.
- Parviz discovered that he was up with their best athletes.
- پرویز پی برد که با بهترین ورزشکاران آنها برابر بود.
- Life is full of ups and downs.
- زندگی پر از فراز و نشیب است.
- Business activity is on the up.
- فعالیت بازرگانی رو به افزایش است.
- We are up against other problems too.
- مشکلات دیگری را نیز در پیش داریم.
- The escaped prisoner was up to something again.
- زندانی فراری دوباره درصدد انجام کاری بود.
- room for up to five passengers
- جا برای حداکثر پنج مسافر
- He is in debt up to his neck.
- او تا گردن (خرخره) زیر قرض است.
- The final decision is up to you.
- تصمیم نهایی با شماست.
- امتیاز مسابقه هفت به هفت است.
- شیشهی اتومبیل بالا است.
- گندم اکنون بالا آمده است (رشد کرده است).
- The river is dangerously up.
- رودخانه بهطور خطرناکی بالا آمده است.
- Ali is up every morning at six.
- هر بامداد علی ساعت شش برمیخیزد.
- I was up all last night.
- دیشب اصلاً نخوابیدم.
- Shohreh swam up the river.
- شهره بهسوی بالای رودخانه شنا کرد.
- Yassi looked at him with an up glance.
- یاسی با نگاه رو به بالا به او نظر افکند.
- She climbed up the social ladder.
- به بالای نردبان اجتماعی صعود کرد.
- Once again the Indian tribes were up.
- یک بار دیگر قبایل سرخپوست دست به شورش زدند.
- The fighter's blood was up.
- خون جنگجویان به جوش آمده بود.
- His house is up the road.
- خانهی او در بالای جاده است.
- وقتی که باد زیاد میشود
- (در مسابقه) ما شش امتیاز جلو هستیم.
- Our players are up for the game.
- بازیکنان ما آمادهی مسابقه هستند.
- I went to the alley to see what was up.
- به کوچه رفتم تا ببینم چه خبر است.
- Something seems to be up.
- مثل اینکه یک چیزی در شرف وقوع است.
- Pari is up on her homework.
- پری دارد تکلیف درسی خود را انجام میدهد.
- His tour of duty is nearly up.
- مأموریت او تقریباً رو به پایان است.
- He knows which industries are up and which are down.
- او میداند که کدام یک از صنایع درحال ترقی و کدام یک درحال نزول است.
- He was well up in his class.
- او کاملاً در صدر کلاس خود قرار داشت.
- قیمتها رو به ترقی است.
- Abbas was well up to the average of his class.
- عباس با میانگین کلاس خود کاملاً برابر بود.
- Today I don¨t feel quite up to par.
- امروز حالم مثل همیشه نیست.