Lapsed

    læpst læpst
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • سوم‌شخص مفرد:

      lapses

    • وجه وصفی حال:

      lapsing

    معنی‌ها

    adjective
    از دین برگشته، بی‌دین

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    adjective
    لغوشده، باطل، برافتاده، بی‌اثرشده
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد lapsed

    1. verb pass by
      Synonyms:
      passed gone elapsed sunk
    1. adjective no longer active or practicing
      Synonyms:
      dead past expired extinct nonchurchgoing
    1. verb become void; stop
      Synonyms:
      ended ceased expired terminated
      Antonyms:
      continued restarted
    1. verb to move smoothly, continuously, and effortlessly
      Synonyms:
      glided slipped slidden slithered
    1. verb drop to a lower level, as in one's morals or standards
      Synonyms:
      declined deteriorated fallen slipped erred regressed relapsed subsided abated waned eased moderated retrogressed reverted slackened remitted lulled ebbed sunk broken faulted blundered goofed mistaken disregarded expired downed slidden backslidden
    1. verb to slip from a higher or better condition to a former, usually lower or poorer one
      Synonyms:
      regressed relapsed reverted retrogressed backslidden

    ارجاع به لغت lapsed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «lapsed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lapsed

    لغات نزدیک lapsed

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه