آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ مرداد ۱۴۰۴

    Sunk

    sʌŋk sʌŋk

    معنی sunk | جمله با sunk

    verb - intransitive verb - transitive

    گذشته‌ی ساده و قسمت سوم فعل sink

    The ship sunk after hitting the iceberg.

    کشتی پس‌از برخورد با یخچال غرق شد.

    The treasure they sought had sunk to the ocean floor.

    گنجی که به دنبالش بودند، در کف اقیانوس غرق شده بود.

    adjective informal

    در دردسر افتاده، بیچاره، در گِل‌مانده، گیرافتاده، به آخرخط رسیده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    If she doesn’t get that loan approved, she’s sunk financially.

    اگه وامش تأیید نشه، از نظر مالی بدجور گیر می‌افته.

    He knew he was sunk when the engine failed in the middle of the desert.

    وقتی موتور وسط بیابون از کار افتاد، فهمید که بیچاره شده.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Without that last-minute goal, their chances of winning were completely sunk.

    بدون اون گل لحظه‌‌ی آخری، شانس بردنشون به‌کلی از بین رفته بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sunk

    1. verb to cause to penetrate with force
      Synonyms:
      run thrust rammed driven plunged stabbed stuck
    1. verb to weaken
      Synonyms:
      weakened declined deteriorated degenerated failed faded wasted waned flagged languished
    1. verb pass into a specified state or condition
      Synonyms:
      passed degenerated fallen lapsed rotted slipped spoilt
      Antonyms:
      improved recovered strengthened increased risen
    1. verb fall or descend to a lower place or level
      Synonyms:
      fallen dropped descended declined decreased failed subsided drained diminished degraded deteriorated slumped sagged sloped stooped dipped plunged immersed submerged drenched dived tumbled skidded ebbed waned ruined destroyed overwhelmed swamped engulfed lowered debased foundered buried merged humbled scuttled capsized thrust torpedoed plummeted
      Antonyms:
      raised floated fought braved
    1. verb to cause the complete ruin or wreckage of
      Synonyms:
      destroyed ruined demolished smashed wrecked finished spoilt bankrupted totalled undone wracked torpedoed
    1. verb fall or sink heavily
      Synonyms:
      diminished lessened slumped settled waned
      Antonyms:
      increased grown risen
    1. verb to bring oneself down to a lower level of behavior
      Synonyms:
      lowered descended stooped
    1. verb appear to move downward
      Synonyms:
      dropped descended declined fallen subsided settled dipped slumped drooped pitched immersed regressed
      Antonyms:
      risen ascended floated
    1. verb descend into or as if into some soft substance or place
      Synonyms:
      submerged subsided submersed tilted slanted descended listed foundered
    1. verb to become lower in quality, character, or condition
      Synonyms:
      declined deteriorated worsened degenerated descended retrograded atrophied
    1. verb to go from a more erect posture to a less erect posture
      Synonyms:
      dropped fallen slumped
    1. adjective doomed to extinction
      Synonyms:
      ruined done for washed-up undone

    Collocations

    be sunk in something

    در اندوه غرق بودن

    سوال‌های رایج sunk

    معنی Sunk به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «Sunk» در زبان فارسی به «غرق‌شده» یا «فرو رفته» ترجمه می‌شود.

    «Sunk» شکل سوم فعل «Sink» است و معمولاً برای توصیف حالتی به کار می‌رود که چیزی به زیر سطح آب، زمین یا هر محیطی مشابه آن فرو رفته و دیگر قابل دیدن یا در دسترس نیست. این واژه می‌تواند هم در معنای واقعی و فیزیکی، مانند غرق‌شدن یک کشتی در دریا، و هم در معنای استعاری، مانند غرق‌شدن در افکار یا احساسات، استفاده شود. به همین دلیل، کاربرد آن در زبان انگلیسی هم در حوزه‌های علمی و هم در حوزه‌های ادبی گسترده است.

    در معنای واقعی، «sunk» اغلب برای بیان رویدادهایی به کار می‌رود که در آن اجسام سنگین به دلیل نیروی جاذبه و چگالی بیشتر نسبت به محیط اطراف، به زیر سطح آب یا زمین می‌روند. برای مثال، وقتی یک کشتی دچار آسیب جدی می‌شود، وزن آن به تدریج باعث فرو رفتن آن در آب می‌گردد تا جایی که کاملاً غرق می‌شود. این مفهوم در علوم دریایی و مهندسی سازه‌های آبی نیز اهمیت زیادی دارد، چرا که طراحی وسایلی که بتوانند از غرق‌شدن جلوگیری کنند، بخش مهمی از این رشته‌هاست.

    در معنای استعاری، «sunk» می‌تواند بیانگر فرو رفتن در حالت‌های روحی یا شرایط خاص باشد. برای نمونه، گفته می‌شود فردی در غم یا ناامیدی «sunk» شده است، که در این حالت، این واژه تصویری از غرق‌شدن در دریای احساسات منفی ایجاد می‌کند. نویسندگان و شاعران نیز از این خاصیت تصویری کلمه استفاده کرده و آن را در توصیف حالات انسانی، روابط یا حتی بحران‌های اجتماعی به کار می‌برند.

    از منظر زبان‌شناسی، «sunk» نمونه‌ای از افعال بی‌قاعده (irregular verbs) در زبان انگلیسی است که شکل‌های گذشته و گذشته کامل آن متفاوت از حالت اصلی هستند. این ویژگی‌ها باعث شده که یادگیری و استفاده‌ی درست از آن، بخشی از آموزش دقیق زبان انگلیسی باشد. علاوه بر این، کاربرد این کلمه در ترکیب با حروف اضافه مانند «sunk into» یا «sunk beneath» معنای جمله را تغییر داده و به آن جزئیات بیشتری می‌بخشد.

    «sunk» نه تنها واژه‌ای کاربردی برای بیان مفاهیم فیزیکی و علمی است، بلکه ابزاری مهم در ادبیات و بیان احساسات محسوب می‌شود. چه در توصیف کشتی بزرگی که در امواج خروشان فرو می‌رود و چه در بیان انسانی که در خاطرات یا غم‌های عمیق فرو رفته است، این کلمه همواره حس عمق، فرو رفتن و ناپدید شدن را به مخاطب منتقل می‌کند.

    ارجاع به لغت sunk

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sunk

    لغات نزدیک sunk

    • - sunglasses
    • - sunglow
    • - sunk
    • - sunk cost
    • - sunken
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.