آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Sunk

sʌŋk sʌŋk

معنی sunk | جمله با sunk

verb - intransitive verb - transitive

گذشته‌ی ساده و قسمت سوم فعل sink

The ship sunk after hitting the iceberg.

کشتی پس‌از برخورد با یخچال غرق شد.

The treasure they sought had sunk to the ocean floor.

گنجی که به دنبالش بودند، در کف اقیانوس غرق شده بود.

adjective informal

در دردسر افتاده، بیچاره، در گِل‌مانده، گیرافتاده، به آخرخط رسیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

If she doesn’t get that loan approved, she’s sunk financially.

اگه وامش تأیید نشه، از نظر مالی بدجور گیر می‌افته.

He knew he was sunk when the engine failed in the middle of the desert.

وقتی موتور وسط بیابون از کار افتاد، فهمید که بیچاره شده.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Without that last-minute goal, their chances of winning were completely sunk.

بدون اون گل لحظه‌‌ی آخری، شانس بردنشون به‌کلی از بین رفته بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sunk

  1. verb to cause to penetrate with force
    Synonyms:
    run thrust rammed driven plunged stabbed stuck
  1. verb to weaken
    Synonyms:
    weakened declined deteriorated degenerated failed faded wasted waned flagged languished
  1. verb pass into a specified state or condition
    Synonyms:
    passed degenerated fallen lapsed rotted slipped spoilt
    Antonyms:
    improved recovered strengthened increased risen
  1. verb fall or descend to a lower place or level
    Synonyms:
    fallen dropped descended declined decreased failed subsided drained diminished degraded deteriorated slumped sagged sloped stooped dipped plunged immersed submerged drenched dived tumbled skidded ebbed waned ruined destroyed overwhelmed swamped engulfed lowered debased foundered buried merged humbled scuttled capsized thrust torpedoed plummeted
    Antonyms:
    raised floated fought braved
  1. verb to cause the complete ruin or wreckage of
    Synonyms:
    destroyed ruined demolished smashed wrecked finished spoilt bankrupted totalled undone wracked torpedoed
  1. verb fall or sink heavily
    Synonyms:
    diminished lessened slumped settled waned
    Antonyms:
  1. verb to bring oneself down to a lower level of behavior
    Synonyms:
    lowered descended stooped
  1. verb appear to move downward
    Synonyms:
    dropped descended declined fallen subsided settled dipped slumped drooped pitched immersed regressed
    Antonyms:
    risen ascended floated
  1. verb descend into or as if into some soft substance or place
    Synonyms:
    submerged subsided submersed tilted slanted descended listed foundered
  1. verb to become lower in quality, character, or condition
    Synonyms:
    declined deteriorated worsened degenerated descended retrograded atrophied
  1. verb to go from a more erect posture to a less erect posture
    Synonyms:
    dropped fallen slumped
  1. adjective doomed to extinction

Collocations

be sunk in something

در اندوه غرق بودن

سوال‌های رایج sunk

معنی Sunk به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «Sunk» در زبان فارسی به «غرق‌شده» یا «فرو رفته» ترجمه می‌شود.

«Sunk» شکل سوم فعل «Sink» است و معمولاً برای توصیف حالتی به کار می‌رود که چیزی به زیر سطح آب، زمین یا هر محیطی مشابه آن فرو رفته و دیگر قابل دیدن یا در دسترس نیست. این واژه می‌تواند هم در معنای واقعی و فیزیکی، مانند غرق‌شدن یک کشتی در دریا، و هم در معنای استعاری، مانند غرق‌شدن در افکار یا احساسات، استفاده شود. به همین دلیل، کاربرد آن در زبان انگلیسی هم در حوزه‌های علمی و هم در حوزه‌های ادبی گسترده است.

در معنای واقعی، «sunk» اغلب برای بیان رویدادهایی به کار می‌رود که در آن اجسام سنگین به دلیل نیروی جاذبه و چگالی بیشتر نسبت به محیط اطراف، به زیر سطح آب یا زمین می‌روند. برای مثال، وقتی یک کشتی دچار آسیب جدی می‌شود، وزن آن به تدریج باعث فرو رفتن آن در آب می‌گردد تا جایی که کاملاً غرق می‌شود. این مفهوم در علوم دریایی و مهندسی سازه‌های آبی نیز اهمیت زیادی دارد، چرا که طراحی وسایلی که بتوانند از غرق‌شدن جلوگیری کنند، بخش مهمی از این رشته‌هاست.

در معنای استعاری، «sunk» می‌تواند بیانگر فرو رفتن در حالت‌های روحی یا شرایط خاص باشد. برای نمونه، گفته می‌شود فردی در غم یا ناامیدی «sunk» شده است، که در این حالت، این واژه تصویری از غرق‌شدن در دریای احساسات منفی ایجاد می‌کند. نویسندگان و شاعران نیز از این خاصیت تصویری کلمه استفاده کرده و آن را در توصیف حالات انسانی، روابط یا حتی بحران‌های اجتماعی به کار می‌برند.

از منظر زبان‌شناسی، «sunk» نمونه‌ای از افعال بی‌قاعده (irregular verbs) در زبان انگلیسی است که شکل‌های گذشته و گذشته کامل آن متفاوت از حالت اصلی هستند. این ویژگی‌ها باعث شده که یادگیری و استفاده‌ی درست از آن، بخشی از آموزش دقیق زبان انگلیسی باشد. علاوه بر این، کاربرد این کلمه در ترکیب با حروف اضافه مانند «sunk into» یا «sunk beneath» معنای جمله را تغییر داده و به آن جزئیات بیشتری می‌بخشد.

«sunk» نه تنها واژه‌ای کاربردی برای بیان مفاهیم فیزیکی و علمی است، بلکه ابزاری مهم در ادبیات و بیان احساسات محسوب می‌شود. چه در توصیف کشتی بزرگی که در امواج خروشان فرو می‌رود و چه در بیان انسانی که در خاطرات یا غم‌های عمیق فرو رفته است، این کلمه همواره حس عمق، فرو رفتن و ناپدید شدن را به مخاطب منتقل می‌کند.

ارجاع به لغت sunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sunk

لغات نزدیک sunk

پیشنهاد بهبود معانی