امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wasted

ˈweɪstɪd ˈweɪstɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    wastes
  • وجه وصفی حال:

    wasting
  • صفت تفضیلی:

    more wasted
  • صفت عالی:

    most wasted

معنی‌ها

adjective
(آمریکا- عامیانه) مست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
(آمریکا- عامیانه) نشئه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wasted

  1. adjective emaciated
    Synonyms:
    anorexic atrophied attenuated bony famished gaunt haggard lank lean scrawny shrivelled skeletal skin-and-bones skinny starved thin underfed undernourished withered
  1. adjective high on drugs
    Synonyms:
    baked bombed boozed up buzzed doped drugged drunk feeling no pain flying fried inebriated intoxicated loaded on a trip plastered ripped sloshed smashed spaced out stewed stoned strung out tanked tipsy totaled tripping

لغات هم‌خانواده wasted

  • verb - transitive
    waste

ارجاع به لغت wasted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wasted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wasted

لغات نزدیک wasted

پیشنهاد بهبود معانی