با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wasted

ˈweɪstɪd ˈweɪstɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    wastes
  • وجه وصفی حال:

    wasting
  • صفت تفضیلی:

    more wasted
  • صفت عالی:

    most wasted

معنی‌ها

adjective
(آمریکا- عامیانه) مست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
adjective
(آمریکا- عامیانه) نشئه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wasted

  1. adjective emaciated
    Synonyms: anorexic, atrophied, attenuated, bony, famished, gaunt, haggard, lank, lean, scrawny, shrivelled, skeletal, skin-and-bones, skinny, starved, thin, underfed, undernourished, withered
  2. adjective high on drugs
    Synonyms: baked, bombed, boozed up, buzzed, doped, drugged, drunk, feeling no pain, flying, fried, inebriated, intoxicated, loaded, on a trip, plastered, ripped, sloshed, smashed, spaced out, stewed, stoned, strung out, tanked, tipsy, totaled, tripping

لغات هم‌خانواده wasted

ارجاع به لغت wasted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wasted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wasted

لغات نزدیک wasted

پیشنهاد بهبود معانی