فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Scrawny

ˈskrɑːni ˈskrɔːni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    scrawnier
  • صفت عالی:

    scrawniest

معنی

adjective
لاغر و استخوانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scrawny

  1. adjective unhealthily thin
    Synonyms:
    skinny thin underweight lean gaunt lanky bony angular rawboned scraggly spare undernourished skeletal skin-and-bones
    Antonyms:
    healthy fat chubby plump

ارجاع به لغت scrawny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrawny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrawny

لغات نزدیک scrawny

پیشنهاد بهبود معانی