فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Scrawl

skrɒːl skrɔːl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

بد نوشتن، با شتاب نوشتن، خرچنگ قورباغه‌ای نوشتن، نامرتب و غیر‌استادانه نقاشی کردن، خط‌خطی کردن، گشادنشستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The doctor scrawled the prescription.

دکتر نسخه را باشتاب و خط بد نوشت.

Shakespeare's last signature is a mere scrawl.

آخرین امضای شکسپیر واقعاً خرچنگ قورباغه است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scrawl

  1. verb write erratically
    Synonyms:
    scribble scratch doodle squiggle scrabble inscribe

ارجاع به لغت scrawl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrawl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrawl

لغات نزدیک scrawl

پیشنهاد بهبود معانی