امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scratchy

ˈskrætʃi ˈskrætʃi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
خراش‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- scratchy cloth
- پارچه‌ی پوست‌خراش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scratchy

  1. adjective Disagreeable to the sense of hearing
    Synonyms: grating, rasping, raspy, rough, dry, harsh, hoarse, jarring, spotty, raucous, gravelly, squawky, strident, uneven
  2. adjective Easily irritated or annoyed
    Synonyms: abrasive, cranky, fractious, irritable, nettlesome, peevish, peckish, pettish, petulant, testy, tetchy, techy

ارجاع به لغت scratchy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scratchy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scratchy

لغات نزدیک scratchy

پیشنهاد بهبود معانی