امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Jarring

ˈdʒɑːrɪŋ ˈdʒɑːrɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    jarred
  • شکل سوم:

    jarred
  • سوم‌شخص مفرد:

    jars
  • صفت تفضیلی:

    more jarring
  • صفت عالی:

    most jarring

معنی

adverb
تکان‌دهنده، مخالف، مغایر، مصادف، تکان، مغایرت، تصادف، ستیزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jarring

  1. adjective discordant
    Synonyms:
    harsh loud clashing unharmonious grating shrill rasping
  1. adjective jolting
    Synonyms:
    bumpy rough uneven shaking jerky rocky jumpy bouncy agitating unsettling disconcerting jouncy wobbly staggering jiggly wiggly crushing smashing
    Antonyms:
    smooth steady firm

ارجاع به لغت jarring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jarring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jarring

لغات نزدیک jarring

پیشنهاد بهبود معانی