با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Jarring

ˈdʒɑːrɪŋ ˈdʒɑːrɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    jarred
  • شکل سوم:

    jarred
  • سوم‌شخص مفرد:

    jars
  • صفت تفضیلی:

    more jarring
  • صفت عالی:

    most jarring

معنی

adverb
تکان‌دهنده، مخالف، مغایر، مصادف، تکان، مغایرت، تصادف، ستیزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jarring

  1. adjective discordant
    Synonyms: unharmonious, grating, rasping, clashing, harsh, loud, shrill
  2. adjective jolting
    Synonyms: bumpy, rough, shaking, unsettling, agitating, disconcerting, uneven, bouncy, jouncy, jumpy, wobbly, crushing, smashing, jerky, rocky, staggering, jiggly, wiggly
    Antonyms: firm, smooth, steady

ارجاع به لغت jarring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jarring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jarring

لغات نزدیک jarring

پیشنهاد بهبود معانی