فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک

    Ducking

    ˈdəkɪŋ ˈdʌkɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      ducked

    • شکل سوم:

      ducked

    • سوم‌شخص مفرد:

      ducks

    معنی

    غوطه (خوری)،خم کردن سر مانند اردک ،شکار اردک وحشی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ducking

    1. verb dip into a liquid
      Synonyms:
      dipping dunking plunging immersing submerging dousing submersing sousing
    1. verb avoid or try to avoid fulfilling, answering, or performing (duties, questions, or issues)
      Synonyms:
      avoiding dodging eluding evading skirting circumventing sidestepping hedging parrying fudging dipping diving plunging immersing sousing cringing
      Antonyms:
      facing meeting jumping
    1. verb to keep away from
      Synonyms:
      avoiding dodging evading escaping eluding shunning bypassing circumventing eschewing
    1. verb to lower the head or body quickly
      Synonyms:
      bending stooping bobbing
    1. noun hunting ducks
      Synonyms:
      duck hunting
    1. noun the act of wetting something by submerging it
      Synonyms:
      immersion submersion dousing

    ارجاع به لغت ducking

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ducking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ducking

    لغات نزدیک ducking

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه