امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Detected

dɪˈtɛktəd dɪˈtɛktɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
شناسایی‌شده، مشخص‌شده، کشف‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The detected fraud scheme led to arrests.
- طرح کلاهبرداری شناسایی‌شده منجر به دستگیری شد.
- The detected leak was quickly repaired.
- نشتی مشخص‌شده به‌سرعت تعمیر شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد detected

  1. verb To find out
    Synonyms:
    recognized seen remarked distinguished observed noticed noted identified minded marked discerned descried
    Antonyms:
    overlooked missed
  1. verb Discover or determine the existence, presence, or fact of
    Synonyms:
    exposed seen spotted noticed found espied discerned unmasked spied discovered uncovered caught scented descried revealed glimpsed identified elicited ascertained apprehended disclosed observed
  1. adjective Perceived or discerned
    Antonyms:
    undetected

ارجاع به لغت detected

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «detected» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/detected

لغات نزدیک detected

پیشنهاد بهبود معانی