امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scented

ˈsentɪd ˈsentɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    scents
  • وجه وصفی حال:

    scenting

معنی و نمونه‌جمله

adjective
عطر‌زده، معطر، خوشبو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- scented paper
- کاغذ معطر (کاغذی که به آن عطر زده‌اند)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scented

  1. adjective fragrant
    Synonyms:
    ambrosial aromal aromatic balmy delectable odoriferous odorous perfumed perfumy redolent smelling spicy sweet-smelling

ارجاع به لغت scented

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scented» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scented

لغات نزدیک scented

پیشنهاد بهبود معانی