آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ خرداد ۱۴۰۳

    Found

    faʊnd faʊnd

    مصدر:

    find

    گذشته‌ی ساده:

    founded

    شکل سوم:

    found

    سوم‌شخص مفرد:

    founds

    وجه وصفی حال:

    founding

    معنی found | جمله با found

    گذشته‌ی ساده و شکل سوم فعل find

    I found a pencil.

    من یک مداد پیدا کردم.

    They found his body in the river.

    جسدش را در رودخانه پیدا کردند.

    verb - transitive B2

    تأسیس کردن، بنیاد نهادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    My father founded the College of Translation.

    پدرم مدرسه‌ی عالی ترجمه را تأسیس کرد.

    They found a company that produces eco-friendly products.

    آن‌ها شرکتی را بنیاد نهادند که محصولات زیست‌سازگار را تولید می‌کند.

    verb - transitive

    معماری پی‌ریزی کردن

    The construction workers found a strong foundation for the skyscraper.

    کارگران ساختمانی پایه‌ی محکمی برای آسمان‌خراش پی‌ریزی کردند.

    They found a suitable foundation.

    پایه‌ی مناسبی را پی‌ریزی کردند.

    verb - transitive C2

    استوار کردن (بر چیزی)، بر پایه‌ی (چیزی) قرار دادن

    His claim was founded on undeniable facts.

    ادعای او بر (پایه‌ی) حقایق انکارناپذیری استوار بود.

    He found his theory on the study's extensive data analysis.

    نظریه‌ی خود را بر پایه‌ی تجزیه‌و‌تحلیل گسترده‌ی داده‌های این مطالعه قرار داد.

    adjective

    مجهز (به تجهیزات مورد انتظار و مطلوب)

    Our boat comes fully found.

    کشتی ما کاملاً مجهز می‌آید.

    Your boat is not found.

    قایق شما مجهز نیست.

    noun

    غذا و اسکان رایگان (علاوه‌بر دستمزد)

    The workers were grateful for the found provided by the company.

    کارگران قدردان غذا و اسکان رایگان فراهم‌شده توسط شرکت بودند.

    The found was a major perk of the position, attracting many applicants.

    غذا و اسکان رایگان مزیت اصلی این موقعیت شغلی بود که متقاضیان زیادی را به خود جذب کرد.

    verb - transitive

    گداختن و در قالب ریختن (فلز یا شیشه‌)

    The blacksmith found the iron to create a new sword.

    آهنگر آهن را گداخت و در قالب ریخت تا شمشیر جدیدی بسازد.

    The jeweler found the gold.

    جواهرساز طلا را گداخت و در قالب ریخت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد found

    1. verb bring into being
      Synonyms:
      create form start begin establish organize constitute initiate construct raise originate launch institute fashion plant endow erect fix settle commence get going start up inaugurate start the ball rolling ring in settle up
      Antonyms:
      end destroy
    1. verb put on a base
      Synonyms:
      build establish raise support rest ground sustain rear erect root stay bottom predicate

    لغات هم‌خانواده found

    noun
    founder
    verb - transitive
    found

    سوال‌های رایج found

    گذشته‌ی ساده found چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده found در زبان انگلیسی founded است.

    شکل سوم found چی میشه؟

    شکل سوم found در زبان انگلیسی found است.

    وجه وصفی حال found چی میشه؟

    وجه وصفی حال found در زبان انگلیسی founding است.

    سوم‌شخص مفرد found چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد found در زبان انگلیسی founds است.

    ارجاع به لغت found

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «found» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/found

    لغات نزدیک found

    • - foulmouthed
    • - founcing
    • - found
    • - found object
    • - foundation
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.