امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Founder

ˈfaʊndər ˈfaʊndə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    foundered
  • شکل سوم:

    foundered
  • سوم‌شخص مفرد:

    founders
  • وجه وصفی حال:

    foundering
  • شکل جمع:

    founders

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive countable C2
از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، غرق کردن (کشتی)، فرورفتن، برپاکننده، مؤسس، بنیان‌گذار، ریخته‌گر، قالبگیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The horse foundered under the heavy load.
- اسب زیر بار سنگین می‌لنگید.
- The boat began to founder.
- قایق شروع به آب گرفتن و فرورفتن کرد.
- If there is no money this project will founder.
- اگر پول نباشد این طرح با ناکامی مواجه خواهد شد.
- the founder of modern Persian poetry
- بنیان‌گذار شعر نو فارسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد founder

  1. noun person who establishes an institution
    Synonyms:
    architect author beginner benefactor builder constructor creator designer establisher forebearer framer generator initiator institutor inventor maker organizer originator patron planner prime mover
  1. verb go under, fail
    Synonyms:
    abort be lost break down collapse come to nothing fall fall through go down go lame go to bottom lurch miscarry misfire sink sprawl stagger stumble submerge submerse trip
    Antonyms:
    accomplish achieve succeed

لغات هم‌خانواده founder

  • noun
    founder
  • verb - transitive
    found

ارجاع به لغت founder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «founder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/founder

لغات نزدیک founder

پیشنهاد بهبود معانی