فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Founding

گذشته‌ی ساده:

founded

شکل سوم:

founded

سوم‌شخص مفرد:

founds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

مؤسس، بنیان‌گذار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

founding members

اعضای مؤسس

Now a definitive agreement has been signed, with each founding partner taking an equal stake in the new venture.

اکنون توافق‌نامه‌ای نهایی امضا شده است و هر شریک بنیان‌گذار سهم یکسانی در دادوستد جدید دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد founding

  1. adjective establishing
    Synonyms:
    setting up authorizing instituting planting originating endowing colonizing

ارجاع به لغت founding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «founding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/founding

لغات نزدیک founding

پیشنهاد بهبود معانی