Benefactor

ˈbenəfæktər ˈbenəˌfæktə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
خیر، صاحب خیر، ولی نعمت، نیکوکار، بانی خیر، واقف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- A wealthy benefactor
- نیکوکاری ثروتمند
- An anonymous benefactor donated $2 million.
- خیری ناشناس 2 میلیون دلار وقف کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد benefactor

  1. noun donor
    Synonyms: aid, altruist, angel, assistant, backer, contributor, fairy godparent, fan, good Samaritan, grubstaker, helper, humanitarian, mark, patron, philanthropist, promoter, protector, Santa Claus, sponsor, subscriber, subsidizer, supporter, well-wisher
    Antonyms: antagonist, opponent, opposer

ارجاع به لغت benefactor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «benefactor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/benefactor

لغات نزدیک benefactor

پیشنهاد بهبود معانی