افتادن، پرت شدن، سقوط کردن، پایین آمدن، پایین افتادن، ویران شدن، ارزان شدن پایین آمدن، تنزل کردن، سرازیر شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
Apples fall from the tree.
سیبها از درخت میافتند.
Ali fell from the ladder.
علی از نردبان افتاد.
Jaffar fell into the pool.
جعفر در استخر افتاد.
A heavy snow fell.
برف سنگینی فرود آمد.
The old man fainted and fell to the ground.
پیرمرد غش کرد و بر زمین افتاد.
The meeting had fallen on a Friday.
جلسه به جمعه افتاده بود.
Her estate falls to her son.
مایملک او به پسرش میرسد.
The accent falls on the third syllable.
فشار (یا تأکید) روی هجای سوم است.
Prices fell.
قیمتها پایین آمد.
His eye fell on a foreign word.
چشمش به یک واژهی خارجی افتاد.
A heavy rain began to fall.
باران سختی شروع به ریزش کرد.
She had a fall and broke her leg.
افتاد و پایش شکست.
The tooth fell off by itself.
دندان خودبهخود افتاد.
when Paris fell
هنگامی که پاریس سقوط کرد
The temperature fell rapidly.
حرارت به سرعت کاهش یافت.
The government fell.
دولت سقوط کرد.
The building fell.
ساختمان فروریخت.
a six-inch fall of snow
بارش برف به ارتفاع شش اینچ
شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He fell ill and died.
او بیمار شد و مرد.
to fall in love
عاشق شدن
ریختن(مو)(مثلاً روی شانه)
Hair was falling about her shoulders.
گیسوانش از شانههایش آویخته بود.
مغلوب شدن، اسیر شدن، مردن(در نبرد)، تسخیر شدن
Soon after, Denmark fell to the Germans.
اندکی بعد دانمارک توسط آلمانها فتح شد.
Two of his best friends fell in that battle.
دو تا از بهترین دوستانش در آن نبرد تلف شدند.
France also fell without much resistance.
فرانسه نیز بدون مقاومت زیاد تسخیر شد.
رخ دادن، وقوع یافتن
تعلق گرفتن( به گروه، کلاس و...)
These students fall into several groups.
این شاگردان به چند گروه تقسیم میشوند.
فاسد شدن، از طراوت افتادن
باریدن
قطع کردن(درخت)، پایین آوردن
ضربه زدن
زوال، سقوط، فروکش، نزول، هبوط، برگشت، ریزش، کاهش، شکست، تسلیم، انحطاط
his fall from the roof
افتادن او از بام
the sudden fall in the value of the dollar
کاهش ناگهانی ارزش دلار
the fall of Berlin
سقوط برلین
the decline and fall of the Roman Empire
انحطاط و انقراض امپراطوری روم
the Fall of the House of Usher
سقوط خانه آشر
تعداد درختان قطع شده
a fall of timber
چوبها (الوار) بریدهشده
خزان، پاییز، برگ ریزان
Schools start at the beginning of the fall.
مدرسهها در اول پاییز آغاز میشود.
The birds fly away every fall and come back in the spring.
پرندگان هر پاییز پرواز میکنند و میروند و در بهار برمیگردند.
I love fall weather.
من هوای پاییزی را بسیار دوست دارم.
آبشار، مقدار بارندگی
Niagara Falls
آبشار (های) نیاگارا
اتفاقاً برخوردن به، پیوستن به
(اغلب از روی ترس) بهطور ناگهانی عقب رفتن، بهطور ناگهانی به عقب پریدن
(نظامی) عقبنشینی کردن، عقب کشیدن
(مجدداً) کاهش یافتن، افت کردن، پایین آمدن، سقوط کردن، سیر نزولی پیدا کردن
1- دوباره پناه بردن، ملتمس شدن به 2- عقبنشینی کردن به
عقب افتادن، جا ماندن
(امریکا ـ عامیانه) ناموفق بودن (در شغل و غیره)، شکست خوردن
1- حمله کردن، تاختن بر 2- وظیفهی کسی بودن
دعوا کردن، مشاجره کردن
اتفاق افتادن، رخ دادن
(نظام و ارتش) از خط خارج شدن، از صف بیرون رفتن
(مو و دندان و غیره) افتادن، ریختن
فروافتادن، (ناگهان) افتادن، نقش برزمین شدن
به جایی نرسیدن، شکست خوردن
به کاری مبادرت کردن، به عملی دست زدن، شروع کردن، آغاز کردن
تحت تاثیر قرار گرفتن
گمراهی آدم (و حوا)، نافرمانی از خداوند
(در بازیهای با ورق) دست، ورقهایی که از روی بخت به هر نفر میدهند.
(عامیانه) دستپاچه شدن، (از شدت اشتیاق و هیجان) با دستپاچگی عمل کردن
1- تصادم کردن به، خوردن به، گیر کردن در، گرفتار شدن در 2- درگیر شدن با، دست به گریبان شدن با
1- فاقد بودن، کاستی داشتن، کم داشتن 2- (با: of) طبق دلخواه نبودن، به حد نصاب نرسیدن
دنبال دردسر گشتن، دنبال شر گشتن، کارهای خطرناک کردن، خود را در معرض خطر قرار دادن
از موقعیت دشوار جان سالم به در بردن، بهخوبی از پس مشکلات برآمدن، در شرایط سخت موفق شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fall» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fall